رهبر ایران و هراس مذاکره با آمریکا
با آنکه شرایط دوازدهگانه آمریکا برای انجام مذاکره با ایران و لحن بیان مطالب و شرطها که بهوسیله مایک پمپئو وزیر خارجه این کشور، مطرح شد، امکان انجام هرنوع مانوری برای پیشبرد یک دیپلماسی واقعگرایانه بهمنظور انجام مذاکره میان دو کشور را منتفی میکند، بهگونهای که حتی اردشیر زاهدی، وزیر خارجه و سفیر سابق نظام شاهنشاهی ایران در آمریکا نیز این شروط را رد میکند، اما دونالد ترامپ، رییس جمهوری آمریکا، در موضعگیری غیرمترقبه و غیرقابل پیشبینی خود که چرخشی کامل و حتی برخلاف مسیر سیاستهای وزیر خارجه و مشاور امنیت ملیاش، جان بولتون است که هردو از گذشته سیاستهای قاطع و تندی علیه ایران، حتی درحد برخورد نظامی را توصیه میکردند، بهناگاه روزنه جدیدی را برای امکان مذاکره میان دو کشور و کاهش تنش و مدیریت بحران در روابط دو کشور گشود. ترامپ سخنانی درباب مذاکره بدون شرط و بیرون از موضع قدرت برزبان راند که تاکنون هیچ رییس جمهوری در آمریکا بهطور علنی بر زبان نرانده بود. هرچند که مصاحبه مایک پمپئو با سیبیاس آمریکا که چند ساعت بعد از بیان سخنان ترامپ انجام گرفت و شروط قبلی خود برای انجام مذاکره را مطرح کرد، نشانداد که تیم سیاست خارجی ترامپ درمورد ایران راه خود را میرود. اما در ایران، چرخش تاریخی سخنان ترامپ که میتوانست بیش از رفع تنش، روابط دو کشور را مدیریت کند وحتی مسیر جدیدی را برای بهبود روابط آنها باز کند، برخلاف مواضع پمپئو، مورد استقبال افکار عمومی جامعه ایران قرار گرفت، ولی روحانی چندان استقبالی از این چرخش نکرد، هرچند امکان مذاکره را نیز بهطور کامل نفی نکرد؛ ولی سکوت طولانی رهبر ایران واخبار مربوطبه ارسال برخی پیامهای ارتباطاتی از کانالهای دیپلماتیک در روابط دو کشور، این گمانهزنی را شکل داده بود که امکان مذاکره میان دو کشور همچنان وجود دارد. اما سخنان ومواضع رهبر ایران که تکرار شعاری سخنان رسمی ایران درمورد مذاکره با آمریکا بود، هرچند سعی شده بود در زرورق استدلال سیاسی پوشیده شود، ولی درنهایت بهشکل مطلقی امکان مذاکره با دولت ترامپ را نفی کرد. با این اشاره که سخنان رهبر در عین حال، امکان وقوع جنگ میان دو کشور را نفی کرد. اما این مواضع، درعمل تاثیر منفی بر بازار ارز کشور گذاشت و برخی از امکانهای محتمل برای انجام مذاکرات میان دو کشور را ازجمله درهنگام سفر ماه آینده روحانی به مجمععمومی سازمانملل در نیویورک مسدود ساخت که با واکنشهای متفاوت و گاه ناراحتگونه مردم در رسانه های اجتماعی روبهرو شد. مواضع رهبر ایران در هفته گذشته، بیانیه او درمورد موضوعات داخلی و بینالمللی محسوب میشود که بررسی آن، نیازمند مقالات متعددی است و در اینجا فقط به بررسی مواضع او درمورد سابقه تاریخی مذاکره با آمریکا میپردازیم که بهعنوان استدلالی مهم برای مذاکرهنکردن با آمریکا مطرح کرد:
الف- شاخصههای سیاست دولت ترامپ درمورد ایران
رهبر ایران در گام نخست به توصیف مشخصههای سیاستورزی دولت ترامپ پرداخت و برخی از این شاخصها را برشمرد که عبارتاند از:
۱- ادبیات سیاسی و کلامی دولت ترامپ علیه ایران وقیحتر شده و در انجام اقدامات سیاسی و عملیاتی در منطقه ازجمله یمن، پردهپوشی را کنار گذاشته و وقاحت و بیحیایی را پیشه کردهاند.
۲- دولت ترامپ سیاست ایجاد رعب اتخاذ کرده و با نمایش شبح جنگ، سعی میکند گروههایی از ملت و حاکمیت را بترساند و افراد ضعیف را در حاکمیت، دچار واهمه کند.
۳- آمریکا علیرغم همه شعارها، قصد جنگافروزی و درگیری با ایران را بهخاطر هزینههای بالایش ندارد و میخواهد با اعمال سیاست «ژست امکان بروز جنگ»، بدون آنکه هزینهای بپردازد، به نتایج مورد نظرش دست یابد.
۴- با بازی مذاکره باشرط و بدون شرط، سعی میکنند در افکار عمومی یارگیری کنند و توپ را به زمین ایران بیندازند. رهبر ایران گفت که اکنون این بازی دولت ترامپ برای انجام مذاکره بیقید و شرط، باعث شده عدهای در داخل فشار آوردهاند که الان که آمریکا خواستار مذاکره شده، چرا مذاکره نکنیم.
او در رد این مطالبات و تقاضاها که بهنظر میرسد گسترش یافته است،گفت که پیشنهاد مذاکره ازطرف آمریکاییها چیز جدیدی نیست. درطول این چهل سال، غالباً آنها دنبال مذاکره با ما بودهاند. او گفت آیتالله خمینی هم این را نفی کرده و او نیز بهتبعیت از آیتالله خمینی، چنین رویهای را اتخاذ کرده است و درتنها مورد نیز که اشتباه کرده، این بوده که اجازه داده ظریف، وزیر امور خارجه ایران، به مذاکرات خصوصی با جان کری، وزیر خارجه آمریکا، بپردازد. اما مروری تاریخی نشان میدهد ادعای رهبر ایران مبنیبر عدم انجام مذاکرات با آمریکا، بهطور جدی با تحولات تاریخی چهل سال اخیر مباینت دارد.
ب- مباینت فقدان انجام مذاکره با آمریکا با مستندات تاریخی
۱- مذاکرات برای پیروزی انقلاب
نگاهی به تاریخ روابط ایران و آمریکا در چهل سال گذشته، نشان میدهد حداقل در چند مورد، آیتالله خمینی با مذاکره برای پیشبرد امور یا خروج از بحران و حفظ نظام، با مذاکره موافقت کرده است و خود آیتالله خامنهای هم چندبار با مذاکره موافقت کرده؛ در یک مورد، مستقیما مذاکره کرده و در یک مورد نیز پیشدستی کرده و پیشنهاد مذاکره داده است.
آیتالله خمینی در مورد نخست که به پیش از پیروزی انقلاب برمیگردد، در دیماه ۵۷ که دولت کارتر خواستار مذاکره شد، او با وجود مخالفت اعضای دفتر، با انجام این مذاکرات سری موافقت کرد و مذاکرات کتبی او با آمریکا بهوسیله ابراهیم یزدی با نماینده کارتر، وارن زیمرمن انجام شد که اسنادش سال گذشته ازسوی آمریکا آزاد شد؛ هر چند که متن مذاکراتش را سرهنگ نجاتی در کتاب خود بهنقل از یزدی دو دهه قبل منتشر کرده بود. این مذاکره و مکاتبه، نقش بسیار کلیدی در رها کردن حمایت دولت آمریکا از تداوم حکومت شاه، ایفا کرد. آیتالله خمینی همچنین شخصا دستور داد که آیتالله بهشتی با ژنرال هایزر در تهران ملاقات کند که آن هم نقش مهمی در اعلام بیطرفی ارتش در جریان انقلاب ایفا کرد.
۲- مذاکرات رهایی گروگانها
بعد از گروگانگیری، کانالهای ارتباطی متعددی برای رهایی آنها میان دو کشور مطرح شد که درنهایت، آخرین کانال دیپلماتیک که بهوسیله صادق طباطبایی، برادر خانم سید احمد خمینی به میانجیگری آلمانیها برقرار شد، منجربه توافقی درمورد شرایط رهایی گروگانها شد که درعمل هم همان مسیر طی شد.
۳- مذاکرات مکفارلین برای جنگ با عراق
مورد دیگر که اتفاقا به مورد مذاکره با مکفارلین میرسد و بهنوعی به جنگ ایران وعراق هم ارتباط پیدا میکرد و در سخنان رهبر ایران هم به آن بهطور ناقص و مثلهشده اشاره شد، مربوط به مذاکراتی بود که با هدایت هاشمی رفسنجانی و موافقت آیتالله خمینی انجام شد و این مذاکره ماهها ادامه پیدا کرد و بنابه گزارش اسناد منتشرشده، هم ایران کسانی را به سرپرستی علی هاشمی رفسنجانی به آمریکا فرستاد و هم مکفارلین، از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا به تهران آمد و درهتل استقلال تهران با نمایندگان ایران که آقای هادی نجفآبادی و حسن روحانی بودند، مذاکره کرد. سلاحها و موشکهایی نیز که بهعنوان نشانه حسننیت در این مذاکرات به ایران فروخته شد، در جنگ با عراق، برای ایران موثر بود و اگر این ملاقات و این روابط بهوسیله گروه رادیکال مهدی هاشمی لو نرفته بود و ادامه داشت، شاید منجربه حذف صدام میشد. گروه مهدی هاشمی که زمانی سرپرستی جنبشهای آزادیبخش را بهعهده داشت، معتقد بودند یکی از توافقات در این مذاکرات، تضمین این بوده است که از جانشینی منتظری که در آن زمان در حوزه سیاست خارجی موضع رادیکالی داشت و از جریان جنبشهای آزادیبخش در منطقه و جهان حمایت میکرد، جلوگیری کند؛ و به همین دلیل به افشاگری در مورد این ملاقاتها پرداختند و امکان تداوم آن را از بین بردند.
۴- مذاکرات دوره ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی
اما در زمان رهبری آیتالله خامنهای، مذاکرات در زمان جرج بوش پدر، چه به هنگام حمله آمریکا به عراق برای آزادسازی کویت و چه در زمان آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان، ادامه داشت. هاشمی رفسنجانی بسیاری از کارتهایش را بر روی سبد بهبود وبازگشایی روابط سیاسی با آمریکا گذاشته بود. بعد از پایان جنگ، یکسوم نفت ایران بهوسیله آمریکاییها خریداری میشد؛ همچنین بعد از گروگان گرفتهشدن چند آمریکایی در لبنان ،دولت بوش پدر مذاکراتی را با دولت رفسنجانی آغاز کرد که درنهایت، پیشنهاداتی درمورد دادن تشویقهایی به ایران درقبال کمک آن کشور برای رهایی گروگان ها مطرح کرد، که درنهایت با تلاش ایران، گروگانها آزاد شدند، ولی دولت جرج بوش پدر حاضر نشد به وعدهاش عمل کند. ایجاد کانالهای متعدد ارتباطی برای بهبود رابطه با آمریکا و نیز تلاش فراوان رفسنجانی برای حل مسأله رابطه با آمریکا، خامنهای را دچار هراس شدید کرد و رهبر ایران از هر روشی، ازجمله تشویق چناح چپ اصلاحطلبان برای مقابله با رفسنجانی بهره جست تا برای این سیاست، مانعتراشی کند. او همچنین با عتاب علیه مهاجرانی، معاون حقوقی هاشمی، که مقاله مذاکره با آمریکا را نوشته بود، او را واداشت که از کار خود عذرخواهی کند و رهبر را فصلالخطاب بخواند. هرچند که در عمل، در دوره اول کلینتون، با مانعتراشی سنای آمریکا و تصویب قانون تحریم داماتو که علیه سرمایهگذاری در حوزه نفت وانرژی در ایران و لیبی بود، قرارداد نفتی ایران در حوزه توسعه قرارداد میدان سیری A و E که با شرکت آمریکایی، کونکو، منعقد شده بود، لغو و به توتال واگذار شد؛ و به این ترتیب، میان دو کشور فاصله و شکاف ایجاد شد. هراس آیتالله خامنهای از اقدامات هاشمی رفسنجانی، بهحدی بود که به او اجازه نداد در هشتسال ریاستجمهوریاش، برای حضور در مجمععمومی سازمانملل به نیویورک سفر کند و از این بابت، تنها رییس جمهوری بود که بیش از همه در مسیر بهبود رابطه گام برداشت، اما عاقبت نتوانست بهطور رسمی از این کشور بازدید کند.کاری که سالها بعد، احمدینژاد بیشاز نهبار انجام داد. با آنکه روابط ایران با غرب در اواخر دوره هاشمی رفسنجانی بهخاطر جریان ترور در آلمان و حکم دادگاه میکونوس تیره شده بود، ناطق نوری که کاندیدای مورد حمایت رهبری بود، کار اصلیاش را بهبود وحل رابطه با آمریکا میدانست. مذاکرات جواد لاریجانی که نماینده او بود، با نیک براون، مدیرکل وزارتخارجه بریتانیا نیز که محورهایش بر همین مبنا بود و در رقابتهای انتخاباتی سال ۱۳۷۶ لو رفت و بهزیان تبلیغاتی ناطق نوری تمام شد، برمبنای همین دستورکار تنظیم شده بود.
۵- دوره خاتمی و گام نخست آمریکا
دوره خاتمی هم مذاکراتی با هدایت هادی نژادحسینیان، سفیر وقت ایران در سازمان ملل، انجام گرفت که درنهایت به گردهمایی مشترک دو کشور در هتلی در نیویورک و به سخنرانی خانم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه وقت آمریکا شد که هم از بابت ۲۸ مرداد عذرخواهی کرد و هم برخی تحریمها را برداشت. اما تداوم این سیاست برای بهبود روابط، مجددا بهخاطر هراسهای خامنهای از بهبود رابطه بهخاطر هراس از قدرتمند شدن اصلاحطلبان، معلق ماند و چند سال بعد هم رهبر ایران اجازه نداد که خاتمی حتی در عکسی که بهخاطر ورود به قرن بیستویکم، عکس قرن نام گرفت و باحضور سران جهان گرفته شد، شرکت کند. صرفا بهخاطر اینکه رییس جمهوری آمریکا هم در ردیفی متفاوت در آن عکس حضور داشت.
۶- مذاکرات برای حمله هماهنگ ایران و آمریکا بهمنظور سرنگونی طالبان
اما جدا از این، بعد از حوادث یازده سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان، مذاکراتی با ایران انجام شد که بنابه مستنداتی که کموبیش منتشر شده است، میان نیروهای نظامی سپاه پاسداران ایران و نیروهای آمریکایی درمورد حمله به اهداف طالبان که دشمن مشترک هر دو کشور بهحساب میآمد، رابطه هماهنگی انجام شد و درمورد روی کار آمدن دولت حامد کرزای نیز نقش دیپلماتیک ایران که دائما درحال رایزنی با نماینده آمریکا بود، مورد تحسین نماینده آمریکا در این مذاکرات قرار گرفت.
۷- پیشنهاد مذاکره وچانهزنی بزرگ بعد از حمله آمریکا به عراق
قبل از حمله آمریکا به عراق، بسیاری از مقامات ایرانی دچار هراس شده بودند که ممکن است بعد از عراق، دولت جرج بوش درپی مطرحکردن بحث محور شرارت، بعد از عراق، بلافاصله به ایران حمله کند و لذا بهدنبال کانالهای ارتباطی مذاکره با آمریکا بودند که بهخاطر پیروزی سریع آمریکا در افغانستان، در این زمینه قفل شده بود. حمله برقآسای آمریکا وفروپاشی سریع صدام، سبب شد که برای نخستینبار ابتکار دیپلماتیکی ازسوی خامنهای برای مذاکره با آمریکا و حل همه مسائل فیمابین انجام شود. این ابتکار که یک ماهونیم بعد از حمله آمریکا به عراق و مستقیما ازسوی رهبر ایران انجام شد، پیشنهاد معامله همهجانبه با آمریکا بود که همه موارد اختلافبرانگیز میان دو کشور ازجمله حل مسأله اسراییل با فلسطین، بر روی میز قرار گرفت. این پیشنهاد مذاکرات ازسوی صادق خرازی که خواهرش همسر فرزند آیتالله خامنهای است، طی یادداشتی خاص به سفارت سوئیس در تهران تحویل داده و مذاکراتی هم در ژنو آغاز شد که مورد حمایت کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا هم بود، اما درعمل با کارشکنی مجدانه جان بولتون، معاون وزیر خارجه وقت که از نئوکانهای افراطی بود، این معامله بهفنا رفت و بهترین فرصت، از دست رفت.
۸- دوران احمدینژاد و مذاکرات مستقیم رهبر
در دوره احمدینژاد نیز در اواخر دوره جرج بوش، مذاکراتی غیرمستقیم انجام شد که نتوانست به نتیجه روشنی برسد، اما با روی کار آمدن دولت اوباما و ارسال دو نامه کتبی ازسوی او به رهبر ایران و پاسخ خامنهای به آنها، برای نخستینبار، رهبر ایران مخاطب حرکتی دیپلماتیک ازسوی آمریکا قرار گرفت و پاسخ مثبتی هم به آن داده شد. حوادث وجریانهای بعد از انتخابات ۸۸، شکافی در این مذاکرات کتبی انداخت. بیاعتمادی رهبر ایران نسبتبه احمدی نژاد نیز که در دور جدید، بازیهای مستقل خود را پی میگرفت، باعث شد که هم اختیار مذاکرات هستهای از دست او گرفته شود و هم در حوزه سیاست خارجی کمترین قدرتی داشته باشد؛ بهگونهای که سال ۹۱ که مذاکرات مخفی دو کشور به میانجیگری عمان انجام شد، سر پرستی و هدایت مذاکرات کاملا برعهده نهاد رهبری قرار داشت و صالحی از این بابت، گزارشی به احمدینژاد ارائه نمیداد. مذاکراتی نیز که در عراق میان سپاه قدس و آمریکا انجام میگرفت، کاملا خارج از اطلاع احمدینژاد قرار داشت.
۹- دوره روحانی و منع ملاقات با اوباما
ادامه این مذاکرات که در حقیقت با مذاکره کتبی رهبر ایران و اوباما آغاز شده بود، درنهایت به انعقاد توافق برجام ومذاکرات مستقیم و علنی وزرای خارجه دو کشور در دوره اول ریاستجمهوری روحانی منجر شد. البته در این دوره هم با آنکه اوباما مایل بود در چهار سال حضور روحانی در مجمععمومی سازمانملل با او ملاقات و باهم مذاکره کنند، اما رهبر ایران مانند همیشه از ترس آنکه با انجام این کار، با توجه به نیاز جامعه برای بهبود رابطه با آمریکا، بر اهمیت و ابهت موقعیت روحانی افزوده میشود، اجازه چنین ملاقاتی را هرگز به او نداد. اولین مکالمه تلفنی روحانی هم که در سال ۱۳۹۲با اوباما انجام گرفت، بدون اخذ اجازه از رهبر انجام شد که در مراجعت از آمریکا در فرودگاه، افراطیها با پرتاب لنگهکفش و سردادن شعار، به استقبالش رفتند و پیام هشداری به او دادند که در این حوزه نمیتواند بدون اخذ اجازه از رهبر، دست به اقدامی بزند.
نتیجهگیری:
برخلاف ادعای رهبر ایران، طی این سالها بهویژه بعد از مرگ آیتالله خمینی، همیشه سطحی از مذاکرات میان دو کشور وجود داشته است که چه از کانال دولت وچه از کانالهای بیرون دولت، هدایت میشده است. همانطورکه تاکید شد، حتی بعد از حمله آمریکا به عراق، بسته دیپلماتیک ایران برای مذاکرا ت سیاسی میان دو کشور، مستقیما به آمریکا داده شد. بعدا هم درمورد عراق، مذاکراتی میان ایران و آمریکا در مورد امنیت و آینده عراق، مستقیما ازسوی رهبر ایران و با هدایت سپاه قدس انجام میشد. تجربه تاریخی نشان داده است چه برای پیروزی انقلاب و چه برای رهایی از وضعیتهای مخاصمهآلود مانند جنگ با عراق، بحران هستهای و تحریمهای اقتصادی و رهایی از شر طالبان، جمهوری اسلامی ایران، با آمریکا هم مذاکره و هم همکاریهای عملی داشته است. بنابراین ادعای رهبر ایران مبنیبر مذاکرهنکردن با آمریکا، صرفا شعاری است که نسبتی با واقعیت ندارد و بیشتر برای بهحاشیه راندن مخالفان در ساختار قدرت و جامعه است و مصرف داخلی دارد. مشکل رهبر ایران این است که برای انجام مذاکره به کارگزارانش اعتماد ندارد و همچنین اینکه میخواهد سیمای انقلابی خود را نیز حفظ کند. باید دید که بحران تحریمها و سیاستهای زیگزاگی دولت ترامپ، تا کجا میتواند تداوم داشته باشد و با تغییرات در مواضع دولت ترامپ و یا حادشدن معضل اقتصادی ایران و یا فشار متحدان اروپایی آمریکا برای میانجیگری و حل موضوع، آیا میتواند گشایش جدیدی ایجاد شود و منفذی تازه برای مذاکرات میان دو کشور ایجاد کند؟