انسانهراسی این مرتبه از زبان سعید حجاریان
هرگاه صحبت از گرایش جنسیای خارج از ازدواج شرعی بین یک زن و مرد در میان باشد، چهرههای سیاسی جمهوری اسلامی ایران، برآشفته میشوند و در مواردی، یاد «همجنسبازی» میافتند؛ فارغ از اینکه این عبارت توهینآمیز بیشتر از آنکه متکی به اسلام باشد، به فرهنگ استعماری بریتانیا گره خورده است.
تازهترین مثال از این موارد را میتوان در یادداشت سعید حجاریان، ملقب به «مغز اصلاحات» در روزنامه شرق، به تاریخ دوشنبه ۱۲ آبانماه یافت، آنجا که نوشته است:
«قانونگذاری: چنانچه گروهها از مختصات بند پیشین فراتر روند، بهنظر میتوان قوانینی وضع کرد و آنهایی را که به کلی خارج از هنجارهای متعارف جامعه رفتار میکنند، مورد تعقیب قرار داد. برای مثال، اگر بنا شد همجنسبازان در ایران دست به راهپیمایی بزنند، پلیس باید آنها را از این عمل باز دارد؛ زیرا در جامعه عملی خلاف عرف صورت گرفته و عدهای اینگونه اعمال را برنمیتابند و برای مقابله، دست به خشونت میزنند.»
حجاریان این یادداشت را در پاسخ به عباس عبدی نوشته است. جدل تازه این دو نظریهپرداز سیاست در ایران، پس از آن اوج گرفت که عبدی روز شنبه ۵ آبانماه، در روزنامه اعتماد یادداشتی منتشر کرد، با عنوان «خرافه یا بیماری؟»، که در آن، خطاب به حجاریان نوشت:
«اگر نفس چنین اعتقادی را خرافه بدانید، محل بحث و تأمل خواهد بود. زیرا فارغ از درستی یا نادرستی آن، در بسیاری از متون تاریخی و دینی آمده است. در این صورت، همه معتقدان آن را باید ببرید کلینیک و درمان کنید که صد البته منحصر به این موضوع نیست، هر موضوع دیگری را میتوان مصداق آن قرار داد و خواهان درمان شد. این گزاره نتیجه بسیار خطرناکی دارد.»
عبدی میگوید نمیتوان معتقدان به یک عقیده را در کلینیک برای درمان بستری کرد و حجاریان در پاسخ میگوید که جامعه قانون میگذارد و اجرا میکند و در میانه این بحث، از مقابله با همجنسخواهان میگوید.
جرمانگاری رابطه با همجنس دیدگاه اسلام نیست
نمیدانم چرا بحث رابطه با همجنس به پاسخ حجاریان راه یافته است، ولی میدانم کم نیستند افرادی که باور دارند همجنسخواهی یک انتخاب است و انتخاب را میتوان به کلینیک برد و درمان کرد. یا بهقول حجاریان میتوان «آنهایی را که به کلی خارج از هنجارهای متعارف جامعه رفتار میکنند، مورد تعقیب قرار داد». همانطور که ایران یکی از پنج کشور دنیاست که رابطه با همجنس را در شرایطی معین، با مجازاتهایی چون مرگ روبهرو میکند.
کلیت این نفرت از انسانها، در کنار اینگونه جرمانگاری، با دیدگاه مذهب توجیه میشود. مذهبی که در قانون اساسی بهعنوان مذهب رسمی آمده است و در نام حکومت، با عبارت «جمهوری اسلامی» ذکر شده است. اما در هیچکجای قرآن، رابطه با همجنس منع نشده، بلکه در متن قصه لوط، تجاوز و سوءاستفاده جنسی منع شده است. باور به این حرف شاید ساده نباشد، آن هم پس از دههها تلاش چهرههای مذهبی که مکرر تکرار میکنند رابطه عاطفی و جنسی با همجنس، چیزی جز گناهی مهلک و نابخشودنی نیست.
گفتههایی که رابطه انسانهایی همجنسگرا همانند مرا با اسلام تیره کرده است، ولی نمیتواند برابر با واقعیت باشد. کافی است نگاه خود را از سلیقه و نگاه تنگنظرانه برخی نسبتبه اسلام، به آفرینش برگردانیم. اگر خدا واقعی است، پس خالق زمین و موجوداتش، اوست. اگر این چنین باشد، همجنسخواهی نیز بخشی از آفرینش اوست، همانطور که در هزاران گونه جانوری دیده میشود. همانطور که تغییر جنسیت هم در دیگر موجودات وجود دارد. همانطور که بهجز انسان، هیچ گونه جانوری دیگری، افرادش را بهخاطر رابطه با همجنس، مجازات نمیکند. اگر طبیعت قلمرو خداست، همجنسخواهی نیز بخشی از آن است.
نفی همجنسخواهان، نفی انسان است
ساده بگویم، در تماشای طبیعت، پس از مراجعه به قرآن و دیگر متون اصیل مذهبی اسلام، میتوانم نتیجه بگیرم که حرف حجاریان «انسانهراسی» است. او بیتوجه به اینکه هر انسان، اگر روز قیامتی باشد، بایستی برابر اعمالش واکاوی شود، نتیجه گرفته است که هر نفر، برابر آنچه متولد شده، برابر ژنهایش، برابر برچسبهای دیگران بر او، بایستی تنبیه شود و بهعنوان مثال، پلیس با او مقابله کند. این نگاهی است که انسان را بهواسطه انسان بودنش قبول نمیکند، بلکه تنها انسانهایی را قبول میکند که شبیه باشند به آنچه یک نفر مثل حجاریان میپسندد و بقیه آدمیان را نفی میکند.
جمهوری اسلامی مثل حجاریان مکث نمیکند تا انسانها را گروهبندی کند، برچسب بزند و مجازات کند. خواه یمانی باشند، یا همجنسخواه، کافی است متعلق به گروه مذهبی حاکم نباشند یا از دیدگاه رسمی فاصله بگیرند تا مجازات شوند. همانطور که حجاریان خود مجازات شد: به او شلیک کردند و هنوز تحت درمانی سنگین است و وضعیت فیزیکیاش را در اینجا نباید نادیده گرفت.
البته هنوز هم نمیفهمم که چرا حجاریان بایستی بر مجازات همجنسخواهان تاکید کند، اگر به قول او در خیابان راهپیمایی کنند. راهپیمایی رنگینکمانیها یعنی آنکه آدمهایی معمولی مثل من بخواهند نشان بدهند که بخشی از جامعهاند. در اینجا صحبت از یک نفر و دو نفر نیست، بلکه حرف میلیونها نفر ایرانیتبار است و حرف میلیونها شهروند ایرانی است که گرایش جنسیای متفاوت از گرایش رسمی مورد پذیرش حکومت دارند. خواه همجنسگرای مرد یا زن باشند، خواه جنس سوم باشند، خواه دوجنسگرا باشند.
درنهایت، آنها یک نفر مثل من خواهند بود: یک انسان. انتخاب نکرده همجنسگرا باشد، با این ژن بهدنیا آمده است، هرچند به انتخابهای دیگران احترام میگذارد، وقتی بر پایه آزادی، برابری و عقل سالم باشند.
همین امسال، دادگاه عالی هند، جرمانگاری از رابطه با همجنس را در آن کشور، برداشت. این جرمانگاری از استعمار بریتانیا در هند باقی مانده بود. چون تنگنظری مذهبی ملکه ویکتوریا، در میانه قرن نوزدهم، توانست راه خودش را به سرتاسر زمین باز کند. تا بدانجا که ایران هم وقتی در گذر پادشاهی قاجار به پهلوی، قوانین نظامیاش را برپایه مقررات ارتش بریتانیا بازنویسی کرد، همجنسگرایان را از حضور و خدمت در ارتش معاف کرد، چون آنها را بیمار میشناخت. مقرراتی که توانسته است راهش را به جمهوری اسلامی امروز هم باز کند.
محمد خاتمی، رییس جمهوری اسبق گفت رابطه با همجنس بیماری است؛ محمود احمدینژاد، رییس جمهوری سابق ایران گفت که در ایران همجنسباز وجود ندارند و حالا سعید حجاریان مینویسد که پلیس باید با آنها مقابله کند.
اما برخلاف آنچه مقامات و چهرههای سیاسی جمهوری اسلامی ایران گفتهاند، این تصویر تاریخی رابطه با همجنس در ایران نیست. این شعر سعدی و حافظ و ادبیات ما نیست. این سابقه تاریخی فرهنگ، هنر و مذهب ما نیست. همجنسخواهی بخشی از گذشته ایران است، همانطور که تکهای جدانشدنی از امروز ماست. هرقدر هم که بخواهند ما را نادیده بگیرند، ما وجود داریم.