تجربه «گل» قانونی در کانادا چه تاثیری بر سوءمصرف مواد مخدر دارد؟
درآمد و مشاغل بیشتر، کسب مالیات و کنترل بازار غیرقانونی ــ این خلاصه قولهایی است که دولت لیبرال کانادا داد و همراهش مصرف تفریحی ماریجوانا یا همان گل را قانونی کرد. نزدیک به سه ماه گذشته است، اکنون چه میدانیم؟ میدانیم که در دو هفته نخست، ۴۳ میلیون دلارِ کانادا گل فروخته شد و در بازار جنس کم آمد. ارزش سهام شرکتهای تولیدکننده با چشمانداز قانونی شدن خوردنیها، روغنها و کرمهای حاوی مشتقات ماریجوانا، از پاییز به اینسو ترقی کرد و حالا این شرکتها دستکم ۳۴ میلیارد دلار قیمت دارند. ادارات پلیس کانادا میگویند جرایم رانندگی مصرف ماریجوانا افزایش نداشته است، ولی پلیس مرزی آمریکا میگوید تعداد افرادی که با خود گل داشتهاند و میخواستند وارد خاک آمریکا شوند نسبت به گذشته اندکی بیشتر شده است.
در جامعه چه تغییری حاصل شده است؟
کانادا کشوری پهناور است و از شرق تا غربش را بخواهی پرواز کنی، نزدیک به هفت ساعت باید در هواپیما بنشینی. من این ماه به ونکوور در ساحل غربی برگشتم و اینجا فقط از این شهر میگویم که به ماریجوانایش شهره است. از سال ۲۰۰۱ که کانادا مصرف درمانی گل را آزاد اعلام کرد، ونکوور سرکش شد. تا بدانجا که بیش از یک سال پیش از موعد قانونی شدن مصرف تفریحی گل، شهرداری به مغازههای عرضه و فروش گل مجوز میداد و قبل از آن، دهها مغازه در بخشهای مختلف شهر باز شده بودند.
حالا از بیشتر آن مغازهها خبری نیست. بیشترشان نتوانستند مقابل مقررات وضعشده دوام بیاورند یا در رقابت با فروش آنلاین چارهای جز تعطیلی نیافتند.
این همان هدفی بود که دولت جاستین ترودو، نخستوزیر، قولش را داده بود: مقرراتی وضع شوند تا تکلیف خیلی چیزها مشخص شود، همانطور که در مورد سیگار و الکل هم وضع مقررات به پلیس و شهرداری و مامورهای سازمان بهداشت اجازه میدهد تا برابر استانداردهای موجود، جلوی جنس بد را بگیرند.
یکی از دوستانم گفت: «دیگر گلهای همیشگی را پیدا نمیکنم. مغازهای که همیشه میروم، بهم گفت بهخاطر استانداردهایی که دولت گذاشته، دیگر همه محصولات قبلیشان را ندارند».
خب برای من این یعنی کیفیت بالاتر محصول. این یکی از اهداف جرمزدایی یا قانونی کردن مصرف گلهای خوشیآور یا گیاهان مخدر است.
گل قانونی شد، مخدر غیرقانونی هنوز روزانه چهار نفر را میکشد
در استان بریتیشکلمبیا در سواحل غربی کانادا، که وسعتش تقریبا اندازه کشور مصر است ولی با جمعیت کمتر از پنج میلیون نفر، بهطور میانگین روزانه چهار نفر بهخاطر سوءمصرف (یا اوردوز) مخدر میمیرند و بیشتر از همه، فنتانیلی میکُشد که همراه دیگر مخدرهای تفریحی مثل کوکایین به دست مصرفکننده طبقه متوسط میرسد.
فنتانیل یک داروی مسکن قوی است و بیشتر از آن در اتاقهای عمل یا برای تسکین سرطان پیشرفته استفاده میشود. بااینحال، این دارو اگر تحت نظر پزشک و پرستار مصرف نشود، میتواند مهلک باشد. مثلا اگر فرد ناراحتی قلبی داشته باشد، حتی بو کردن فنتانیل میتواند برایش مهلک باشد.
در غرب کانادا، مخدر بیشتر از همه در فضاهای بسته مثل خانهها جان آدمها را میگیرد. تراژدیاش فقط محدود به کانادا نیست. در سه سال اخیر، آمار در دو نوبت نشان داده سوءمصرف مخدر از امید به زندگی آمریکاییها کاسته و در سال ۲۰۱۷ میلادی جان نزدیک به ۷۰ هزار نفر را در این کشور گرفته است.
بااینحال، کانادا سراغ تجربه پرتغال نرفت. دولت پرتغال تصمیم گرفت بهجای نظر سیاستمداران، نظر پزشکان، محققان و دانشمندان را در نظر بگیرد. بنابراین، از تمامی گیاهان شادیآور و مواد مخدر جرمزدایی شد. نتیجه؟ مصرف در درازمدت کمتر شد و از مرگهای ناشی از سوءمصرف کاسته شد.
در کانادا، دولت فدرال هنوز گزینه جرمزدایی از تمامی گیاهان شادیآور و مخدرها را قبول نکرده است ولی در استان بریتیش کلمبیا، استانی که من در آن سکونت دارم، بهطور میانگین روزانه چهار نفر میمیرند. برای همین برخی در ونکوور دوباره جسور شدهاند و مهم نیست دولت فدرال چه میخواهد، در تلاشاند تا هرویین را با مجوز پزشک و از عرضهکننده مجاز به دست مصرفکننده برسانند، چون کیفیت جنس مهم است.
چرا؟ چون در بازار غیرقانونی عرضه مخدر، فروشنده مسئولیتی را قبول نمیکند. پنهانی پول میگیرد و جنس را میدهد، سپس ناپدید میشود. در مقابل وقتی یک نفر به مغازهای در شهر میرود و گل میخرد، فروشنده مسئول است. در همین دو ماه گذشته، سازمان بهداشت دولت فدرال کانادا چند مرتبه دستور داد برخی تولیدات را از بازار ماریجوانا جمع کنند، چون استانداردهای تولید را رعایت نکرده بودند.
اگر در آینده بازاری آزاد برای فروش مخدر هم باشد، فروشنده دیگر فنتانیل قاطی کوکایین نمیکند تا تاثیرگذاریاش بیشتر باشد، برایش ارزانتر تمام شود و مهم هم نباشد روزی چهار نفر بهواسطهاش بمیرند. فروشنده اگر در بازار قانونی این کار را بکند، «تلاش به قتل» کرده است، پلیس هم جلوی فعالیتش را میگیرد هم او را برای این کار مجازات میکند.
در بازار قانونی، همهچیز آشکارا جلوی چشم جامعه است، ولی در بازار غیرقانونی، مجرم پنهانکار است و فراری. پلیس باید هزینه هنگفتی را صرف یافتن مجرم کند و درنهایت شاید نتوان او را برای تمام جرمهایش مجازات کرد و همچنان روزانه چهار نفر در بریتیشکلمبیا جانشان را از دست بدهند.
البته یک سوال مهم باقی میماند: بچهها. بچهها چگونه قرار است از این بازار دور بمانند؟
کانادا در تلاش برای دور نگه داشتن قاچاقچیها از بچهمدرسهایها
از آمارهای یونسکو گرفته تا دیگر پژوهشهای مستقل، همه میگویند کانادا یکی از پایینترین سنین تجربه ماریجوانا در نوجوانان را دارد. البته نوجوانان امروزی کمتر از نسلهای قبلی سراغ سیگار، الکل، ماریجوانا یا سکس میروند ــ بیشتر بهخاطر اینکه وقتشان را در فضای مجازی میگذرانند.
یک مادر ایرانیتبار تابستان گذشته به من گفت خیلی نگران قانونی شدن ماریجوانا است. او گفت: «همین الان هم ماریجوانا در مدرسهها دست به دست میشود و به بچهام چیزی نمیتوانم بگویم.»
دولت ولی امیدوار است تا هم در مورد ماریجوانا و هم مواد مخدر، خانوادهها بتوانند جدی با بچههایشان صحبت کنند. در ونکوور، هنوز هم میتوانی پوسترهایی را در گوشهوکنار ببینی که از خطر فنتانیل میگویند و از خانوادهها میخواهند در زمینه اعتیاد، مخدر و مصرف تفریحی جدی با هم صحبت کنند.
بااینحال، حرف از ماریجوانا که میشود، محافظت از نوجوانان در مقابلش اهمیتی دو چندان دارد، چون مغز انسان تا حدود ۲۵ سالگی به رشدش ادامه میدهد و مصرف مکرر و درازمدت گل از سنین پایین و نوجوانی میتواند اثراتی مخرب و جبرانناپذیر بر حافظه بگذارد. برای همین، برخی در کانادا هنوز مبهوت ماندهاند چرا حداقل سن مصرف ۲۵ سال تمام نیست و میتوان گل را از سن ۱۸ سال یا ۲۱ سال، بسته به مقررات محلی، در استانهای مختلف خریداری کرد.
قانونی شدن گل چه کمکی در زمینه مراقبت از نوجوانان کرده است؟
نخست، تابو را شکسته است. حالا در کانادا، والدین چه خوششان بیاید چه نیاید، رسانهها در مورد گل مفصل صحبت میکنند و مدرسهها هم برایش برنامههای آموزشی دارند. در کنارش، گل را نمیشود در کانادا تبلیغ کرد یا پشت ویترین گذاشت، درست مثل سیگار، تا بچهها به مصرفش تشویق نشوند.
در بیشتر نقاط کانادا، مثل ونکوور، اگر فروشنده فکر کند سن خریدار کمتر از ۲۵ سال است، باید از او کارت شناسایی بخواهد و بدون دیدن کارت شناساییاش نمیتواند به او سیگار بفروشد. سیگار را نمیشود در ویترینهای شیشهای یا ویترینهای باز گذاشت، بایستی در کمدهای قفلدار باشند و کمد ترجیحا فلزی باشد تا داخلش دیده نشود.
ماریجوانا را هم در مغازههایی میفروشند که اغلب شیشههای مات دارند. علامت جلوی در میگوید آنجا چه خبر است، ولی چیزی جلوی چشم و در معرض دید نیست. مغازه محله ما گل را در طبقه دوم میفروشد و در سالهای اخیر، اگر وارد مغازه بشوی، دوربین مغازه فیلم میگیرد و بهدستور پلیس، نباید صورتت (مثلا با کلاه راگبی) پوشیده باشد. لازم ببینند، کارت شناسایی میخواهند و اگر فرد زیر سن قانونی باشد، به بیرون مغازه هدایت خواهند شد.
در واقعیت ولی طی دو هفته اخیر در ونکوور، بوی گل در خیابان کمتر به دماغم میخورد. پنج سال پیش، به دوستانم میگفتم گل بوی ملی کانادا است، از بس هر جای ونکوور که میرفتی بویش به دماغت میخورد. دوستانم میگویند وقتی در کانادا نبودم و ماریجوانا قانونی شد، همه جا مصرفش را میدیدی.
حالا سه ماه گذشته و از هیجانش کاسته شده است، بعضی وقتها یکی را میبینی در نقطهای مجاز برای دود کردن سیگار یا ماریجوانا ایستاده است و سیگاری بر لب دارد؛ نقطهای که طبق قانون محلی ونکوور، شش متر از هر در، دریچه و پنجرهای باید فاصله داشته باشد و فضای عمومی مثل پارک و ساحل نباشد.
دولت ماریجوانا را قانونی کرد تا مقرراتی بر آن وضع کند و این مقررات سختگیرانه است، از استانداردهای تولید بگیر تا عرضه و مصرف. نتیجه؟ بازاری چند ده میلیارد دلاری ایجاد شده است و شخصا فکر میکنم در درازمدت از مصرف گل در کانادا کاسته شود. چون حالا چیزی است شبیه شراب، اگر دلت خواست میروی از سر کوچه میخری، البته اگر به سن قانونی رسیده باشی، و تابو نیست که مصرفش هیجان خاصی داشته باشد، فقط شاید بتواند کمک کند خوابی سنگین و کامل را تجربه کنی.