گرانی بیسروصدای پوشاک
گرانیهای بیسابقه اخیر در ایران از دلار و بهای اجارهخانه به سطحیترین و اولیهترین نیازهای مردم، یعنی خوراک و پوشاک، رسیده است. حتی اگر استدلال بیاساس و دمدستی بیتاثیری دلار بر زندگی مردم عادی را هم قبول کنیم، نمیتوان از گرانی بیاندازه پوشاک، آن هم در روزهای منتهی به سال نوی شمسی، چشمپوشی کرد؛ افزایش قیمتی که این روزها در بازار و مغازهها کاملا به چشم میآید.
جنسهای بینامونشان
در پیادهروی خیابانها که قدم میزنید، بساط دستفروشها را بیشتر میبینید، لازم نیست برای قیمت کردن داخل مغازهها بروید، انواع مانتو و روسری را که جزو واجبات پوشش است فروشندههای فصلی و دستفروش پیشنهاد میکنند و قیمتش را فریاد میزنند. اما آنچه پیش از همه جلب توجه میکند جنس پارچههایی است که هیچ نامونشانی ندارد و به دنبال آن، کیفیت پایین و بهاصطلاح بهدردنخوری که با یک بار شسته شدن دیگر قابل استفاده نیست.
پارچههایی که بهراحتی میتوان فهمید جنسهای دستچندم چینیاند که هیچ برند و نامی ندارند و با سریدوزی و باعجله در کارگاههایی تولید میشوند که بیشترشان یک ماه مانده به عید شروع به کار میکنند و بعد از آن میروند پی کارشان.
یک کسبوکارِ فصلی پرسود و با کیفیت نازل برای عرضه به افرادی که شاید فقط سالی یک بار توان خرید لباس نو برای خانوادهشان داشته باشند و امسال با توجه به وضعیت بازار و گرانی پارچه، همین تولیدیها هم بهناچار کیفیت پارچهها را کاهش و قیمتها را افزایش دادهاند.
از میدان ولیعصر تا هفت تیر
برای سرک کشیدن به مغازهها و تماشای ویترینها برای اطلاع از قیمتها و لباسها، میدان ولیعصر بهترین مبدا است، قرار گرفتن در مرکز شهر از لحاظ جغرافیایی و دربرگرفتن قشر متوسط جامعه با توان خرید معمولی و مغازههای بیشماری که بیشترشان عرضهکننده پوشاکاند.
پشت ویترین مغازهها قیمتهای حراجی دیده میشود، قیمتهایی که اگر با حقوق کارگری معمولی سنجیده شود، حتی کفاف خرید یک دست لباس نو برای خانوادهای چهارنفره را هم نمیدهد. خرید از دستفروشها برای اقشار کم درآمد جامعه روزنه امیدی بود، شاید حتی تا سال گذشته چندان سخت و دورازدسترس نبود، اما این روزها، با افزایش قیمت پوشاک، آنها هم قیمتهایشان را گاهی تا دو برابر بالا بردهاند.
یک شال نخی ساده در بساط همین دستفروشها از ۵۰ هزار تومان شروع میشود و تا بیش از ۱۰۰ هزار تومان هم میرسد، تازه اگر همینجا خرید کنید و داخل مغازه نروید.
میدان هفت تیر هم، با رگالهایی از مانتو و طنابهایی که جلوی در ورودی بانک ملت روسریها را به نمایش گذاشته است، به بازار ارزان شب عید معروف بود، اما قیمت مانتوهای روی این رگالها هم با قیمت مغازهها فرق زیادی ندارد. یک مانتوی نخی که چندان مرتب هم دوخته نشده است با قیمت حداقلی ۱۰۰ هزار تومان به فروش میرسد و قیمت مانتو در مغازههای همین میدان تا ۶۰۰ هزار تومان هم میرسد.
این در صورتی است که هفت تیر مرکز تولید و پخش مانتو در مرکز است و تا سال گذشته، قیمت کالاهایش برای خانوادههایی معمولی و پرجمعیت با درآمد نسبتا پایین معقول بود.
تایید غیرمستقیم در اخبار
بر هیچکس پوشیده نیست برای رساندن پسماند به حداقل، خرید درست و اصولی لباس و سایر کالاها باید در اولویت باشد، اما گزارش پرحاشیه صداوسیما در مورد استفاده از لباسهای دستدوم در انگلیس، آن هم درست زمان گرانی پوشاک در ایران، موجب عصبانیت شدید افکار عمومی در رسانههای اجتماعی شد.
همانطور که بعد از گرانی عجیبوغریب کاهو، یکی از شبکههای رادیویی درباره مضرات کاهو یک رپرتاژ آگهی طولانی پخش کرد. صحبتهای اخیر بهنوش بختیاری در یک برنامه تلویزیونی درباره گرانی گوشت و ابراز خوشحالیاش از حذف آن از سفره خانوادههای ایرانی، به دلیل مضراتی که برای سلامتی دارد، خشم عمومی را برانگیخت.
این سناریوها انگار با دقت تمام بعد از هر بحران چیده میشوند و به صورت وسیع از رسانههای جمعی ایران برای پر کردن گوش مردم و همچنین عیبزدایی از بحران پخش میشوند. این رویکرد با القای مساعد بودن اوضاع معیشتی مردم و اشاره معنیدار به برخی کشورهای اروپایی در یک بازه زمانی خاص، شاید بتواند، هرچند اندک، از اعتراضهای مردم جلوگیری کند.