ترمیم روابط کشورهای عرب با سوریه به شرط دوری جستن از ایران
کمتر از دو هفته پس از دیدار غیرمترقبه عمرالبشیر از دمشق در ۲۵ آذرماه، برخی دلایل آن سفر نمایان شده: ترمیم رابطه کشورهای عربی با دمشق.
در طول هفته گذشته، سه کشور «شورای همکاری خلیج فارس» یعنی بحرین، کویت و امارات اعلام کردند که سفارتهای خود را در دمشق بازگشایی کردهاند. احتمالا عربستان سعودی نیز بهزودی به اقدام مشابه مبادرت خواهد کرد. این یعنی پایان انزوای سوریه که عضویتش در اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی -هر دو با اجماع آرا- تعلیق شده بود و کشورهای عربی یک به یک با آن قطع رابطه کرده بودند.
اینک نهتنها «برادران عرب» شتابان بهدنبال ترمیم روابط با «برادر مطرود» رفتهاند، بلکه ترامپ به نشانی آنکه بهدنبال حذف بشار اسد از قدرت نیست، درصدد برآمده است نیروهای نظامیاش را در عرض ۲ماه از سوریه خارج کند و از آن مهمتر، به نقل از عربستان سعودی گفته که این کشور هزینه بازسازی سوریه را متقبل خواهد شد. بنابه کمترین ارزیابی، بازسازی سوریه رقمی بالغبر چهارصد هزار میلیارد دلار هزینه دارد. این هزینه را چه کشوری میتواند متقبل شود؟ ایران یا عربستان سعودی؟
بازسازی سوریه در گرو سرنوشت اسد
در میان دهها گره کوری که به ادامه جنگ داخلی سوریه برای هفت سال خونبار و ویرانگر منجر شد، یک گره اصلیترین مشکل بود: سرنوشت بشار اسد.
بشار اسد مانند هر دیکتاتور دیگری هرگز مایل به کنارهگیری از قدرت نبود و «کرد آنچه کرد» تا در قدرت باقی بماند. با این ملاحظه، آیا عادیسازی روابطی که کشورهای عربی با دمشق آغاز کردهاند، به معنای پذیرش بقای اسد در قدرت است؟ اساسا قرار است سرنوشت اسد به کجا منتهی شود؟ بقا در قدرت یا ترک آن؟
این همان پرسشی است که برای یافتن پاسخ آن، جنگ داخلی سوریه برای هفت سال خونین ادامه یافت. برای پاسخ به این پرسش، تاکنون سه گزینه پیشنهاد شده است:
یکم: بقای بیقید و شرط اسد در قدرت. این گزینه پیشنهاد تهران است و در اصرار بر آن میدانیم که جمهوری اسلامی تاکنون چه هزینههای مالی، جانی و حیثیتی هنگفتی را متقبل شده است.
دوم: حذف بیقید و شرط اسد از قدرت. این گزینه حامیان بسیاری در جهان داشت، ازجمله کلیه کشورهای عرب، ترکیه و آمریکا. بر کسی پوشیده نیست که این کشورها در پیشبرد این هدف خود، تاکنون چه هزینههای هنگفتی صرف کردهاند.
سوم: کنارهگیری تدریجی اسد از قدرت. این گزینه منحصرا از سوی روسیه پیشنهاد شده و چنانچه روشن است راهحلی میانی بین دو گزینه دیگر است.
مسکو از یکسو حذف فوری اسد را مغایر با منافع بلندمدت خود در منطقه و مدیترانه میداند و از سوی دیگر، بقای اسد -به روال گذشته- در قدرت را ناممکن ارزیابی میکند. در نتیجه راهحل میانهای را پیشنهاد داده است که براساس آن، بشار اسد بهتدریج از ساختار قدرت در سوریه کنار گذاشته شود. در ارزیابی مسکو، این گزینه از این ظرفیت برخوردار است که طرفداران دو گزینه دیگر را تا اندازهای خرسند کند؛ اما چگونه؟
قانون اساسی جدید برای سوریه
روسیه از سپتامبر ۲۰۱۵ فاز عملیات موثر نظامی در سوریه را در حمایت از دولت اسد آغاز کرد و در گام دوم، از دسامبر ۲۰۱۶ با اعلام آتشبس بین طرفهای درگیر در سوریه (که با موافقت ایران و ترکیه همراه بود) عملاً فاز سیاسی را –در غیاب امریکا- کلید زد.
در اوایل ۲۰۱۷ بود که مسکو «پیشنویس قانون اساسی جدید سوریه» را پیشنهاد داد. بنابه این پیشنویس، مدت دوره ریاست جمهوری در سوریه همچنان ۷ سال باقی خواهد ماند، با این تفاوت که یک نفر فقط برای دو دوره می تواند رییس جمهوری شود. از مفاد چنین پیشنهادی مستفاد میشود که مسکو هم خواستار ابقای اسد در قدرت در شرایط کنونی و هم خواستار برکناری او تا پایان این دوره از ریاستش است که از سال ۲۰۱۴ آغاز و تا سال ۲۰۲۱ پایان مییابد.
از سفر عمر البشیر به سوریه چنین مستفاد میشود که بشار اسد با کنارهگیری تدریجی خود از قدرت، موافقت کرده است. با این حساب، آینده سوریه ویران چه میشود؟
شتاب در ترمیم روابط مشروط با سوریه
گفته شد بنا به کمترین ارزیابیها، بازسازی سوریه به رقمی بالغ بر چهارصد هزار میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد. پر واضح است که نه روسیه و نه ایران -که هر یک به نوعی تحت تحریماند- قادر به تامین این مبلغ نیستند. ناگزیر سوریه میباید نگاه به کشورهای ثروتمند عرب و در صدر همه عربستان سعودی و امارات در کنار کویت و بحرین داشته باشد تا همه یا بخش بزرگی از این سرمایه بزرگ را تامین کنند. ظاهرا موافقتهایی در سفر عمر البشیر به سوریه صورت گرفته بود که اینک شاهد شتاب ترمیم روابط کشورهای عربی با دمشق شدهایم. دلیل گشایش فوری سفارتخانههای امارات و بحرین و کویت ریشه در همین موضوع دارد. بر همین مبناست که ترامپ از قول عربستان سعودی خاطرنشان کرده است که آن کشور همه یا بخش بزرگی از هزینه بازسازی سوریه را متقبل خواهد شد.
اما این تمام ماجرا نیست. کشورهای یادشده عربی یعنی عربستان سعودی و بحرین در قطع رابطه سیاسی با تهراناند و امارات نیز سطح روابط را به کاردار کاهش داده است. کویت نیز مدعی کشف هستههای خرابکار مرتبط با تهران شده است.
روشن است با چنین رابطه تلخی که میان تهران و این کشورهای عربی برقرار است، کمک مالی آنان به دمشق مشروط به کاهش نفوذ ایران در سوریه است؛ خواستهای که عینا برای اسرائیل، آمریکا و ترکیه نیز مطلوب است. مسکو نیز اصراری بر بسط هژمونی ایران در سوریه ندارد. از همین روست که انور قرقاش، وزیر مشاور در امور خارجی امارات متحده عربی، علت بازگشایی سفارت امارات در سوریه را «ایفای نقش کشورهای عرب در سوریه برای مقابله با نفوذ ایران» اعلام کرده است.
به این ترتیب، روشن است که سیاست این کشورها فاصله انداختن بین اتحادی است که تاکنون تهران و دمشق را به هم پیوند داده است. با این حساب، پرسش مهم این است که اگر بشار اسد برای بقا در قدرت متکی به ایران بود، آیا برای بازسازی کشورش چشم به کشورهای عربی دوخته و از ایران فاصله خواهد گرفت؟
به عبارت دیگر، اگر تهران در فاز نظامی مبادرت به حمایت جانانه از اسد کرد، آیا در فاز دیپلماتیک سوریه را از دست خواهد داد؟