آیا سرانجام روسیه ناچار به انتخاب یک گزینه میان ایران و اسرائيل است؟
فردی به فرد دیگری رسید و احوال او را در زندگی جویا شد. از او پرسید که آیا روبهراه است؟ آن شخص در پاسخ گفت که زندگی من راهراه است؛ راههای سیاه و سفید دارد. شخص اول از او پرسید اکنون در کدام راهی؛ سفید یا سیاه؟ و او پاسخ داد: سیاه.
شش ماهی گذشت و بار دیگر آن دو نفر همدیگر را دیدند؛ شخص پرسشگر پرسید، امروز در کدام راهی؟ شخص مقابل در پاسخ گفت در راه سیاه. شخص کنجکاو، تعجب کرد و گفت: شش ماه پیش هم گفتی که در وضعیت سیاهی! پاسخ فرد مقابل این بود: آن زمان فکر میکردم که در وضعیت سیاهم، اما اکنون متوجه شدم که امروز در وضعیت سیاه قرار دارم و آن روز وضعیت بهتری داشتم.
این جوابی بود که ولادیمیر پوتین، رییس جمهوری روسیه، چهار سال پیش، کمی بعدتر از آنکه ترکیه یک جنگنده روسیه را در آسمان سوریه هدف قرار داد، در پاسخ به خبرنگاری در رابطه با وضعیت اقتصادی کشورش مطرح کرد. شاید از همین رو بود که کرملین از آن پس رویکرد موازنه قدرت را در منطقه پیش گرفت و ترجیح داد آرام آرام به گفتوگو و مذاکره با تمامی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در سوریه برآید. برآیند این رویکرد، مذاکرات سوچی، آستانه و استانبول بود تا مدیریت ابتکار عمل در گفتوگوها در دست کرملین باشد؛ چرا که مسکو مبنایی برای ماندن در قسمت تاریک سوریه نداشت.
در این میان، جمهوری اسلامی ایران همواره خود را محور کلیدی در حل بحران سوریه و معادلات امنیتی در خاورمیانه میداند، اما رفتار روسیه نشان میدهد که چنین گزارهای را بهصورت مطلق قبول ندارد و به دیگر بازیگران نظیر اسرائیل و حتی عربستان نیز توجه دارد. روسیه از یکسو به تبیین و تحلیل پارامترهای منطقه مبتنیبر موازنه تهدید میپردازد و ازسوی دیگر، با تکیه بر موازنه قدرت در روند مذاکرات خود، سعی کرده است که تخممرغهای خود برای ایجاد صلح در سوریه را در سبد یک کشور قرار ندهد.
به همین دلیل، روسیه از یکسو، همزمان با نشست امنیتی ورشو که به ابتکار آمریکا برگزار شد، دور جدید اجلاس سوچی با حضور روسای جمهوری ترکیه و ایران را پیش گرفت و از سوی دیگر، در مسکو میزبان نخستوزیر اسرائیل بود تا بهطور مشخص در رابطه با دغدغههای تلآویو درخصوص نحوه بازیگری ایران در روند بحران سوریه گفتوگو کند و نهایتا سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، به ریاض سفر کرد تا این پیام را به تمامی بازیگران منطقهای مخابره کند که مسکو بهدنبال تحقق صلح مبتنیبر تعریف یک بازی برد-برد برای تمامی طرفها، با تاکید بر حفظ منافع ملی خود در سوریه است.
روسیه تا چه هنگامی میتواند موازنه قدرت را پیش ببرد؟
در کنار این رویکرد کرملین، هرچه مسکو گفتوگوها و مذاکرات خود را جلوتر میبرد، این سوال قوت بیشتری پیدا میکند که آیا مسکو نهایتا ناچار به انتخاب میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل نخواهد بود؟
رفتار تهران و تلآویو در سالها و بهویژه ماههای اخیر، نشان داده است که اگر بخواهیم منافع آنها را در یکی از چهار شکل منطق تعریف کنیم، ناگزیر، به رابطه تضاد خواهیم رسید. ایران همواره اسرائیل را تهدید به نابودی میکند و بر روی موشکهای خود شعار مرگ بر اسرائیل مینویسد و ازسوی دیگر، نخستوزیر اسرائیل نیز در آخرین واکنش تند خود در آستانه جشن چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی ایران، تاکید کرد که اگر از ایران اشتباهی سر بزند، این آخرین باری خواهد بود که انقلاب خود را جشن میگیرد. فارغ از نزاع لفظی میان دو کشور، اما بحران سوریه سبب شده است که تقابل میان ایران و اسرائیل در جنبه عینی به منصه ظهور برسد و اسرائیل طی ماههای اخیر، بارها اعلام کرد که به مواضع سپاه پاسداران حمله کرده است. در میانه این تقابل، به گفته رئيس کمسیون امنیت ملی مجلس ایران، کرملین در مقابل این حملات، سامانه اس۳۰۰ خود در سوریه را فعال نمیکند، هرچند ازسوی دیگر، این حملات را محکوم میکند؛ اما به نظر میرسد روسیه تاکنون همواره تلاش کرده است تا خارج از اصطکاک تهران-تلآویو قرار گیرد.
اما با توجه به سفر اخیر نتانیاهو به مسکو و دیدار او با پوتین، آن هم تنها دو هفته پس از برگزاری نشست سوچی، به نظر میرسد که اگر این بازیگران رفتار و رویکرد خود را معتدل نکنند، کرملین ناگزیر باید دست به انتخاب بزند؛ چرا که نتانیاهو پس از دیدار خود با پوتین، اعلام کرد که ما بر هدفی مشترک توافق کردیم که عبارت است از پاکسازی سوریه از نیروهایی که بعد از آغاز جنگ داخلی وارد این کشور شدهاند.
ورود نیروهای روسیه به سوریه به دوران شوروی در سال ۱۹۷۱ و ایجاد پایگاه طرطوس بازمیگردد؛ پایگاهی که با فروپاشی شوروی و روی کار آمدن فدراسیون روسیه، حضور روسها در آن، تا سال ۲۰۴۲ تمدید شد و نهایتا در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۷ حضور نظامی روسیه در این پایگاه، برای همیشه دائمی شد. اما حضور نیروهای نظامی ایرانی بهطور رسمی در خاک سوریه، به پس از بحران سوریه بازمیگردد. در این سالها، ایران پرهزینهترین حضور نیروهای نظامی خود در خارج از مرزها را تجربه کرده است. اکنون یا اسرائیل باید به حضور نظامی ایران زیر نظر روسیه و به دور از مرزهای خود با سوریه رضایت دهد که گفتههای نتانیاهو موید چنین رویکردی نیست و یا ایران باید به خواسته تمامی طرفها برای خروج نیروهای نظامی که پس از بحران سوریه وارد این کشور شدهاند، تن بدهد. در نگاه جمهوری اسلامی ایران، سوریه در راستای محور مقاومت در برابر اسرائیل تعریف میشود، از این رو بعید به نظر میرسد با استراتژی کنونی ایران، خروج از سوریه و یا عدم تهدید اسرائیل را بپذیرد و این هنگام، بزنگاهی است که روسیه ناگزیر نمیتواند هر دو طرف را با یکدیگر داشته باشد.
از سوی دیگر باید توجه داشت، لاوروف که پس از سفر نتانیاهو به مسکو، روانه قطر، عربستان، بحرین و کویت شد، در نشست خبری با همتای قطری خود، از موافقت بنیامین نتانیاهو و محمود عباس برای برگزاری گفتوگوی فلسطینی-اسرائیلی در مسکو خبر داد. همچنین وزیر خارجه روسیه در دیدار با نصر الحریری در ریاض، به گفتوگوهایش با پادشاه عربستان که پشت درهای بسته برگزار شده بود، اشاره کرد و گفت که مسکو و ریاض درباره مسائل مربوط به بحران سوریه به تفاهم رسیدهاند.
سیاستگذاریهای روسیه در خاورمیانه نشان میدهد که کرملین نهتنها بهدنبال آن است که خود را محور مذاکرات برای صلح در سوریه قرار دهد، بلکه در راستای گذار خود به قدرتی فرامنطقهای و احیای نظام دو قطبی، میانجیگری میان فلسطین و اسرائیل را نیز تعقیب میکند؛ رفتاری که در قبال طالبان و دولت افغانستان نیز از خود نشان میدهد.
اگر از یکسو به روایت پوتین در رابطه با وضعیت راهراه سیاه و سفید توجه داشته باشیم و از سوی دیگر به برآیند رفتار کرملین در روند گفتوگوها و مذاکرات با قدرتهای منطقهای در خاورمیانه، بهنظر میرسد که مسکو بهدنبال یک وضعیت روشن، بهجای انتخاب در طیفی از تاریکی و گزینش میان بد و بدتر است، تا اندکی بعد به این نرسد که منافعش در مسیر سیاهی پیش رفته است؛ چراکه به گفته هانا آرنت، وقتی بد را انتخاب کنیم، فرصت کافی برای بدتر شدن را نیز به آن هدیه دادهایم.