احتمال رویارویی نظامی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده در دوران ترامپ چقدر است؟
پس از انتصاب جان بولتون به سمت مشاور امنیت ملی آمریکا، سخنان مقامات جمهوری اسلامی ایران، دارد به سمتی حرکت میکند که با افزایش تنشها و یک رخداد کوچک، احتمال برخورد نظامی در آینده وجود دارد. از میزان این احتمال، اینکه این برخورد در آینده نزدیک رخ خواهد داد یا آینده میانمدت، و اینکه سطح برخورد تا چه حد خواهد بود (از برخورد نظامی محدود در خلیج فارس، هدف قرار دادن تأسیسات اتمی و موشکی تا حمله آمریکا به تأسیسات نظامی و زیربنایی ایران)، در این مقطع نمیتوان سخن گفت؛ اما اگر دولت اوباما عزمی جزم در خودداری در برابر رفتارهای تحریکآمیز، غیرمسؤولانه و قلدرمآبانه مقامات سپاه داشت، مقامات دولت ترامپ، در این زمینه، پیشبینیناپذیر مینمایند. در پیش گرفتهشدن رفتاری کمتر مخاطرهآمیز از سوی سپاه در خلیج فارس، نشان میدهد که مقامات امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی نیز تا حدی این پیشبینیناپذیری را جدی گرفتهاند.
-
آنچه میدانیم
از سخنان ترامپ در دوران کارزارهای انتخاباتی و بعد از آن، برمیآید که دولت او، درپی
۱. تغییر نظامی رژیم در ایران نیست؛ او اصولاً با دولتسازی ازطریق جنگ و اشغال دیگر کشورها توسط ایالات متحده مخالف است (موضوعی که مخالفان چپگرا، در حمله به او اصولاً نادیده میگیرند)؛
۲. تحریکات نظامی جمهوری اسلامی ایران، مثل موشکاندازی قایقهای سپاه بهسمت ناوهای امریکایی را تحمل نخواهد کرد؛ و
۳. برای محافظت از توافق اتمی و روی کار آمدن دولتی اصلاحطلب، یا باقیماندن بخشی از اصلاحطلبان در قدرت (که سیاست اوباما بود)، به هر قیمت، تلاش نخواهد کرد. از این رو دولت ترامپ، رفتارهای تحریکآمیز جمهوری اسلامی ایران و بسط نفوذ نظامی آن در منطقه خاورمیانه و آفریقا را تحمل نمیکند. مقامات دولت ترامپ برجام را توافق مناسبی نمیدانند و از هرگونه تخلف جمهوری اسلامی ایران از آن، استقبال خواهد شد. آنها همچنین تفاوت زیادی میان دو جناح حکومت نمیبینند، تا روی یکی سرمایهگذاری کنند. ظریف میتوانست با تهدید حذف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان از جان کری امتیاز بگیرد؛ اما این امر، بر روی دولت ترامپ کارگر نخواهد افتاد. دولت ترامپ درپی نزدیکتر شدن به همپیمانان سنتی ایالات متحده در منطقه (عربستان سعودی و اسرائیل) است و روی جمهوری اسلامی یا هلال شیعی- چنان که اوباما حساب میکرد، یا میخواست میان آن و دنیای سنی توازن قدرت ایجاد کند- حسابی باز نمیکند.
اما مقامات دولت روحانی هم نشان دادهاند که علاقهای به نقض برجام ندارند؛ هرچند که مقامات نظامی مدام از عدم اجرای آن ازسوی ایالات متحده شکایت میکنند و بخشی از آنها، از ابتدا با آن مخالف بودند. رهبر جمهوری اسلامی ایران همیشه مخالف برجام بوده و تنها فشار تحریمها او را مجبور به «نرمش قهرمانانه» کرد. همچنین اشتهای درگیری با ایالات متحده درمیان فرماندهان سپاه به چشم میخورد (نگاه کنید به رجزخوانیهای محسن رضایی، رمضان شریف، حسین سلامی و یحیی رحیمصفوی علیه ایالات متحده در سالروز انقلاب بهمن ۵۷ در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶).
-
دلایل تقویتکننده احتمال جنگ
شش واقعیت، زمینه را برای برخورد نظامی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده فراهم کرده و میکند:
۱. نیروی دریایی آمریکا، ۵۰ مورد برخورد تحریکآمیز «غیرحرفهای و غیر امن» ازسوی قایقهای سپاه پاسداران را در خلیج فارس، در سالهای اخیر ثبت کرده است (مشتملبر به اسارت گرفتن سربازان نیروی دریایی آمریکا در سال ۲۰۱۶). دولت اوباما این برخوردها را نادیده میگرفت؛ اما دولت ترامپ میگوید که چنین نخواهد کرد. حوثیها با موشکهای دریافتی از جمهوری اسلامی ایران، کشتیهای سعودی و اماراتی را هدف قرار دادهاند، در منطقهای که کشتیهای نظامی ایالات متحده مدام در رفت و آمدند و امکان هدف قرار داده شدن آنها زیاد است. جمهوری اسلامی ایران اگر به رفتارهای سابق خود در خلیج فارس و خلیج عدن (در تسلیح حوثیها به موشکهای زمین به دریا) ادامه دهد و یکی از کشتیهای آمریکایی مورد اصابت قرار گیرد، آنگاه مقامات امریکایی بهناگزیر برای نمایش قدرت خود، عکسالعمل نشان خواهند داد. اوباما رفتار وکیلانه داشت و از این جهت، حتی تا حد اثبات ضعف خود، بیعملی پیشه میکرد؛ اما ترامپ و مشاورانش وکیل نیستند و قدرت را نه در استدلال قویتر (البته در برابر قلدرهایی که استدلال نمیفهمند) بلکه در اعمال زور میبینند.
۲. از زمان امضای توافق هستهای، جمهوری اسلامی ایران ۱۲ موشک بالستیک را (در نقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت) پرتاب و آزمایش کرده است که برخی از آنها ظرفیت حمل کلاهک هستهای دارند و برخی میتوانند به اسرائیل برسند. جمهوری اسلامی ایران بر روی یکی از این موشکها نوشته بود که «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود». تداوم آزمایش این موشکها و افزایش برد پرتاب آنها، برای اسرائیل و ایالات متحده قابل پذیرش نخواهد بود.
۳. افزایش تحریمها ازسوی کنگره آمریکا (متوجه به سپاه و نهادهای تحت نظر خامنهای) که از نظر مقامات امریکایی نقض برجام نیست، از منظر خامنهای و حکومت ولایت فقیه، چنین ویژگیای دارد. بدینلحاظ، اعمال چنین تحریمهایی که طرحهای گوناگون آن در کنگره تصویب شده یا منتظر تصویب است، میتواند موجب بهانهگیری برای نقض برجام ازسوی جمهوری اسلامی شود؛ البته در آغاز، با نقضهای زیرکانه و نرمتر. این نقضها، احتمال برخورد نظامی با جمهوری اسلامی ایران از طرف ایالات متحده و اسرائیل را افزایش میدهد.
۴. خامنهای و نزدیکانش چهار دهه است ایالات متحده را دشمن معرفی میکنند و برای اثبات این دشمنی خیالی و توطئهاندیشانه، روزی باید مستقیماً با آن درگیر شوند تا سخنان خود را اثبات کنند. خامنهای و نزدیکانش همیشه گفتهاند که ایالات متحده درپی براندازی جمهوری اسلامی، چه با جنگ سخت و چه با جنگ نرم است: حمله نظامی یا هنر و فرهنگ غربی. بهترین شاهد آنها برای این دشمنی، یک جنگ با دامنه محدود است. نامههای دوستانه اوباما به خامنهای، برخلاف ادعای جریان چپ که باید با دشمنان ایالات متحده گفتوگو کرد تا از تصورات واهی خود دست بردارند و تنشها کاهش یابد، در این موضوع تأثیری نداشته است. توافق اتمی نیز هیچ تأثیری بر کاهش خصومت اسلامگرایان نسبت به ایالات متحده نداشته است. حتی دریافت معادل ۱/۷ میلیارد دلار پول نقد هم نتوانسته است ذرهای از این دشمنی بکاهد. عکسهای اوباما و ترامپ، با هم در راهپیمایی دولتی زیر پا لگدمال میشود.
جمهوری اسلامی ایران در تمام مناقشات منطقهای علیه ایالات متحده عمل میکند؛ حتی اگر این عمل، متضاد با منافع ملی ایران و متناقض با روالهای گذشته سیاست خارجی خودش باشد. جمهوری اسلامی ایران، روابط نزدیکی با طالبان برقرار ساخته است؛ در عراق سالها علیه نیروهای آمریکایی که این کشور را دو دستی به آنها تقدیم کردند، عمل میکرد و متحدان آمریکا (کشورهای حاشیه خلیج فارس) میدان خرابکاری و بیثباتسازی آن کشورند. در حملات سایبری علیه مؤسسات آمریکایی، رد پای سپاه پاسداران نیز به چشم میخورد.
مقامات نظامی جمهوری اسلامی ایران، مدام در حال طرح ایدههای تحریککننده مقامات نظامی ایالات متحدهاند. نیاز به جنگ، در سخنان آنها بیش از همیشه به چشم میخورد. خامنهای و فرماندهان سپاه، از اینکه داعش در سالهای اخیر رهبری جریان ضد آمریکایی را در منطقه به دست گرفت، راضی نیستند (و به دروغ داعش را به ایالات متحده نسبت میدهند) و تمایل دارند با اقداماتی کمهزینه، این رهبری را دوباره بهدست آورند؛ اما معلوم نیست اقدامات آنها کمهزینه باشد.
۵. با تصور نادرستی که در میان متحدان اروپایی ایالات متحده در باب تفاوت بنیادی میان روحانی و خامنهای وجود دارد- معلوم نیست این تفاوت را از کجا نتیجه گرفتهاند- بعید است ایالات متحده بتواند همپیمانان خود را همانند دوران احمدینژاد برای تحریمهای فلجکننده قانع سازد. همین امر، احتمال برخورد نظامی را بهعنوان جایگزین تحریم برای دولت آمریکا بهعنوان بهترین گزینه، افزایش میدهد.
به همین جهت، مشاور امنیت ملی ترامپ، یعنی مایکل فلین، به جمهوری اسلامی اخطار داده بود. معاون رئیس جمهوری هم گفت که جمهوری اسلامی ایران باید این اخطار را جدی بگیرد. ترامپ هم در توییتی در واکنش به سخنان روحانی، این لحن اخطاردهنده را تکرار کرد. او در یکی از توییتهایش گفته بود که «ایران دارد با آتش بازی میکند». مقامات نظامی و امنیتی دولت ترامپ، بهدلیل تأمین بمبهای کنار جادهای برای شیعیان ضد آمریکایی نزدیک به ایران، جمهوری اسلامی را مسؤول کشتهشدن حدود هزار سرباز آمریکایی در عراق میدانند.
۶. دولت اوباما فاقد یک راهبرد بلندمدت برای شکست داعش بود و این را اوباما چندینبار به زبان آورد. دولت او برای مهار جمهوری اسلامی ایران نیز از چنین راهبردی برخوردار نبود؛ اما در شرایط فقدان راهبرد، قلدریهای جمهوری اسلامی و بسط نفوذ آن در منطقه را تحمل میکرد و حتی به خشنودسازی آن میپرداخت؛ حتی به قیمت ناراضیسازی تعدادی از ژنرالهای بلندپایه (که بعدها به تیم ترامپ پیوستند) و دور شدن بخشهایی از جمعیت حزب دمکرات، بهعلت نمایش ضعف؛ اما دولت ترامپ، در عین فقدان استراتژی بلندمدت برای شکست اسلامگرایی (همانند استراتژی بلندمدت ایالات متحده برای شکست امپراتوری «شر» یا کمونیسم)، نیازی به تحمل رفتارهای تحریکآمیز و قلدرمآبانهی اسلامگرایان شیعی نمیبیند؛ گرچه در این برخورد، تنها عربستان و اسرائیل آن را همراهی خواهند کرد و همپیمانان اروپایی در کنار گود خواهند ایستاد.
-
دلایل تضعیفکننده احتمال جنگ
چهار دلیل هم برای اندک بودن احتمال درگیری نظامی میان ایران و ایالات متحده در سالهای آتی میتوان ذکر کرد:
۱. جمهوری اسلامی ایران، اکنون در دو جنگ یمن و سوریه، مستقیماً یا از طریق نایبان خود (حزبالله لبنان و حوثیها) به نحو تمامعیار، یعنی ارسال اسلحه، کمک مالی و نظامی و نیروی نظامی (سوریه) درگیر است. وضعیت اقتصادی جمهوری اسلامی نیز حتی بعد از رفع تحریمهای نفتی چندان مناسب نیست. طبعاً بخش واقعگراتر حاکمان جمهوری اسلامی ایران، جنگی دیگر در منطقه، بالاخص با ایالات متحده را نمیخواهد. از همین جهت، برخوردهای با کشتیهای آمریکایی، حمله مستقیم نبوده؛ بلکه ایذایی است، با این هدف که نیروهای امریکایی جا زده و برای پرهیز از درگیری، خلیج فارس را ترک کنند (هدف به صراحت اعلامشده ازسوی مقامات سپاه). این سیاست شاید میتوانست در درازمدت برای برخورد با دمکراتها کار کند (با تجربهای که سپاهیان از عراق و افغانستان سراغ دارند) اما دولت ترامپ، بسیار بعید است دربرابر اینگونه عملیات ایذایی، جا زده و آبهای بینالمللی خلیج فارس را وابگذارد تا به صحنه یکهتازی جمهوری اسلامی تبدیل شود. این گونه عملیات در نیمه دوم سال ۲۰۱۷ کاهش یافت.
۲. ایالات متحده درگیر اختلافات عمیق داخلی بر سر موضوعاتی مثل بیمههای بهداشت و درمان، مهاجرت، تروریسم، تنازعات نژادی و مشکلات مربوط به نظام کیفری و جرایم است. ترامپ و مخالفان او، بهطور جدی بر سر این موضوعات درگیرند. مخالفان ترامپ حتی نمیخواهند به او و دولتش مجال نفس کشیدن بدهند و اعتراضات به او و سیاستهایش در عرض یک سال و اندی که از شروع به کار این دولت میگذرد، متوقف نشده است. این تنشها میتواند تمرکز تیم ترامپ را از سیاست خارجی دور کرده و به مسائل داخلی متمرکز سازد.
۳. گفته میشود دولت ترامپ به یک جنگ برای بسیج نیروهای سیاسی گرد رییس جمهوری نیاز دارد؛ اما هیچ نشانهای در رفتار و سخنان قبلی ترامپ، مبنیبر این موضوع، وجود ندارد. گروههای چپ دوست دارند به ترامپ بهصورت هیتلر در سال ۱۹۳۳ نگاه کنند؛ اما رفتار و سخنان ترامپ قبل و بعد از ریاستجمهوری، اصولاً با رفتار و سخنان هیتلر قبل و بعد از انتخاب، قابل مقایسه نیست. اصولاً گسترشطلبی و دعوت به جنگ و سلطهطلبی بر دیگر ملتها یا ایدئولوژیهای تمامیتخواهانه در ادبیات ترامپ به چشم نمیخورد. دعوت به خواندن کتاب ۱۹۸۴ ازسوی جریانهای مقابل ترامپ (در حالی که تمامیت خواهی اسلام گرایان ازسوی آن ها نادیده گرفته میشود)، یک شوخی بیمزه است. ویژگیهای منفی ترامپ، از جنس ویژگیهای منفی برخی کارگران ساختمانی (مثل متلکگویی به زنان، توطئهاندیشی، دستانداختن معلولان و خالیبندی با آمار و ارقام خیالی) است و نه دیکتاتورهای تمامیتخواه مثل هیتلر، استالین و خامنهای.
۴. از آنجا که از میانبردن کامل داعش برای ایالات متحده اولویت دارد و آمریکا هنوز در افغانستان درگیر است، احتمال باز شدن یک جبهه تازه رویارویی ازسوی ایالات متحده، اندک است. درمقابل، میتوان استدلال کرد که اگر رویارویی محدود مد نظر باشد، جنگ با داعش و طالبان، مانع از عملیات محدود علیه جمهوری اسلامی -در پاسخ به اقدامات نظامی آن- نخواهد بود.
اگر دلایل له و علیه احتمال وقوع جنگ را در برابر هم بگذاریم، تا این لحظه بهدشواری میتوان گفت که دلایل تقویتکننده احتمال بر دلایل تضعیف کننده میچربند.