افزایش تنش میان ایران و آمریکا؛ بازی در وضعیتی نابرابر
تلاش ایران برای کاهش تعهداتش در توافق هستهای میتواند به واکنش جمهوری اسلامی ایران به لغو معافیتهای نفتی و هستهای از سوی آمریکا تعبیر شود. وضعیت حاصل از این تقابل جدید البته در گرو ملاحظات و تفاوتهای ساختاری است که از تواناییهای خاص هر یک از دو طرف این رویارویی ناشی میشود.
۱) تفاوت تاثیرگذاری بر توافق هستهای
ایران با اشاره به ۱۴ گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر التزام به برجام تاکید کرده که هیچ کوتاهی در چارچوب توافق هستهای صورت نگرفته است. همچنین سایر کشورهای حاضر در این توافق، بهجز آمریکا، خواستار ادامه برجاماند و آن را توافقی کامل و جامع میدانند. اما ایالات متحده آمریکا با اشاره به نقض روح برجام از سوی جمهوری اسلامی ایران، ابتدا با اعمال تحریمهای غیرهستهای، ایران را از مزایای اقتصادی برجام محروم کرد و سپس با لغو معافیتهای هستهای، جمهوری اسلامی ایران را مجبور به نقض برجام کرد.
۲) فشار حداکثری آمریکا و فقدان راهبرد مقابله کارآمد ایران
ایالات متحده آمریکا پس از خروج از برجام، با اتخاذ راهبرد «فشار حداکثری» کوشید طبق برنامهای زمانبندیشده حداکثر فشار را در همه زمینههای ممکن بر ایران وارد کند. در مقابل، به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران راهبرد مشخصی در تقابل با راهبرد فشار حداکثری ایالات متحده آمریکا ندارد و رفتار ایران اغلب مبتنی بر «واکنش» است و بر اساس یک «نقشه راهِ» منظم و اتکاپذیر پیگیری نمیشود.
راهبرد فشار حداکثری، بهویژه در حوزه اقتصادی، باعث شده است منابع مالی ایران بهشدت کاهش پیدا کند و کشور با کسری بودجه بیسابقهای مواجه شود. در یک سال اخیر، ریال ایران بیش از نیمی از ارزشش را از دست داده است و پیشبینی میشود رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۹ به منفی ۶ درصد سقوط کند. تشدید چنین شرایطی به احتمال زیاد جمهوری اسلامی ایران را با دو گزینه روبهرو خواهد ساخت: فروپاشی یا مذاکرات مجدد.
۳) عنصر زمان
در یک سال اخیر، «درنگ و انتظار» گزینه اصلی ایران در مقابل راهبرد «فشار حداکثری» آمریکا بوده است. ایران همچنین با خرید زمان، روی عدم انتخاب مجدد دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا حساب باز کرده است.
اما تاکتیک گذر زمان و استفاده از اختلافنظر میان آمریکا و دیگر کشورهای امضاکننده برجام به دستگاه دیپلماسی فعال و کارساز، جایگاه بینالمللی موثر و حضور تاثیرگذار در نهادهای بینالمللی و ائتلافهای منطقهای و جهانی نیاز دارد، که با توجه به سیاست ستیزهجویانه و روابط تنشآمیز ایران با کشورهای منطقه و قدرتهای مهم جهانی و پروندههای متعدد نقض حقوق بشر، بعید به نظر میرسد دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بتواند از این کارزار سربلند خارج شود. افزون بر آن، در پی موفقیتهای اقتصادی اخیر آمریکا، بهویژه کاهش نرخ بیکاری به پایینترین سطح در ۵۰ سال اخیر، انتخاب مجدد ترامپ بسیار محتمل خواهد بود.
در مقابل، شاهدیم که ایالات متحده آمریکا در روند مدیریت زمان برای بهرهبرداری از فشار حداکثری علیه ایران طی بازه زمانی آوریل (فروردین) تا ژوییه ۲۰۱۹ (تیر ۱۳۹۸)، هم تحریمهای اقتصادی و ممنوعیتها علیه افراد و نهادهای حکومتی ایران را تشدید کرد، هم معافیتهای نفتی را لغو کرد و هم کاهش معافیتهای هستهای را عملی ساخت. علاوه بر این، آمریکا فاصله زمانی تجدیدنظر در معافیتهای هستهای باقیمانده را از ۱۸۰ روز به ۹۰ روز کاهش داد. بدین ترتیب، در راهبرد «فشار حداکثری» آمریکا، برخلاف تاکتیک «گذر زمان» ایران، اقدامهای ایالات متحده آمریکا شتاب چشمگیری گرفته است و انتظار میرود تا پیش از انتخابات ۲۰۲۰، شدت بیشتری بگیرد.
۴) شکلگیری دوگانه حفظ برجام یا چالش با آمریکا
رقابت ایران و آمریکا برای کسب حمایت دیگر کشورهای امضاکننده برجام نابرابر است. ایالات متحده آمریکا با داشتن ابزارهای فراوان و موثر و همچنین روابط اقتصادی گسترده، تاثیر فراوانی بر این کشورها بهویژه تروییکای اروپا دارد. پس از خروج آمریکا از توافق هستهای و اعلام تحریم علیه ایران، هیچیک از کشورهای امضاکننده برجام تلاش نکردند به طور مستقیم آمریکا را به چالش بکشند. برای مقامهای ایرانی ثابت شده است که پس از خروج آمریکا از برجام و آغاز راهبرد فشار حداکثری، دیگر اعضای برجام عملا خواستار مقابله با ایالات متحده آمریکا نبودهاند اما با حفظ ادبیات انتقادی تلاش دارند نشان بدهند که با ادامه توافق هستهای موافقاند.
۵) شرایط داخلی ایران
در یک سال اخیر، تحریمهای شدید ایران را از حجم بالایی از درآمدهای ارزی موردنیازش محروم کرده و به بدتر شدن تمام شاخصهای اقتصادی ایران منجر شده است. چنین وضعیتی میتواند اعتراضهای عمومی در ایران را تشدید کند و جمهوری اسلامی ایران را وادار کند سر میز مذاکره بنشیند. مقامهای ایرانی درک کردهاند که برای مقابله با موج خشم مردمی در شرایط کنونی، ابزارهای اندکی در اختیار دارند. به همین دلیل به راهکار تنشآفرینی محدود با آمریکا روی آوردهاند تا شاید بتوانند واکنش نظامی ایالات متحده آمریکا را برانگیزند و در نتیجه، با سرکوب کانونهای اصلی نارضایتی داخلی، مردم را برای مقابله با «تهدید خارجی» بسیج کنند.
با وجود این، ارزیابی اوضاع داخلی ایران در مرحله پیش رو دشوار به نظر میآید. اما فشارهای اقتصادی و خشکاندن منابع مالی ایران بیتردید تاثیر مستقیمی بر کارکردهای امنیتی و پلیسی جمهوری اسلامی ایران خواهد گذاشت و نظام را با بحران مشروعیت و کارایی مواجه خواهد ساخت.
۶) چشماندازهای متفاوت ایران و آمریکا از مذاکره
تصور ترامپ از گفتوگو با ایران مذاکرهای مستقیم و بیواسطه است. دولت ایالات متحده آمریکا به دنبال توافقی کامل است که بحران هستهای ایران تنها جزیی از آن به شمار میآید. آمریکا اصرار دارد درباره تمام موضوعهای محل اختلاف با تهران مانند مساله هستهای، برنامه موشکی، دخالتهای منطقهای و تعدیل رفتار ایران مذاکره کند.
اما ایران گفتوگو در چارچوب برجام را مطرح میکند و تمایل ندارد با آمریکا (که یکجانبه از برجام خارج شده است) مستقیم به مذاکره بنشیند. به نظر ایران، مذاکره نباید به تعدیل توافق کنونی یا شکلگیری توافق جدید منتهی شود، بلکه باید درباره چگونگی اجرای تعهدات طرفهای برجام بحث و بررسی کند.
۷) تفاوت در تواناییهای نظامی
راهکار تنشآفرینی محدود از سوی جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد که از توانایی و قدرت نظامی آمریکا کاملا آگاه است، لذا میکوشد با ایجاد یک بحران نظامی تعریفشده، واکنش نظامی محدود آمریکا را برانگیزد. بیتردید هدف ایران از این تنشها به چالش کشیدن عزم و قدرت نظامی ایالات متحده آمریکا نیست و نخواهد بود، بلکه به دنبال بهرهبرداریهای سیاسی بعد از واکنش آمریکاست. نظر به وضعیت کنونی ایران، نظام حاکم احساس میکند بهشدت نیازمند یک ضربه نظامی از سوی آمریکاست تا بتواند دستاویزی برای سرکوب نارضایتیها و فرصتی برای بسیج عمومی پیدا کند و در عین حال، برای ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو چالش ایجاد کند.