انتخاب حناچی بهعنوان شهردار تهران و ابهام در استقلال و اقتدار
سرانجام پس از کشمکشهای فراوان در شورای اسلامی شهر، پیروز حناچی بهعنوان چهاردهمین شهردار تهران معرفی شد.
از همان آغاز به کار پنجمین شورای شهر تهران، بهخوبی آشکار بود که علیرغم رای قوی و یکپارچه مردم، این شورا توان و کارایی لازم برای پیشبرد اهداف و شعارهای اصلاحطلبانه در حوزه مدیریت شهری را ندارد. گامهای متزلزل شورا در انتخاب محمدعلی نجفی، ناتوانی آن در پشتیبانی از شهردار منتخب و برنامههایش -تا جاییکه به استعفای نجفی انجامید- و سپس عقبنشینی بیشتر و تکرار همین روند معیوب در گزینش افشانی و باز ناتوانی در حمایت از او و کنار رفتن شهردار دوم، این پرسش را مطرح میکند که آیا اعضای شورای شهر هنگام این گزینشها از مشکلات پیش رو و یا ممنوعیتهای قانونی کارشان اطلاع نداشتهاند؟ یا اینکه تحت فشار و اجبارهای غیرمتعارف تن به چنین انتخابهایی داده و بههمین ترتیب نیز از مواضعشان عقبنشینی کردهاند؟ پاسخ این پرسش هرچه باشد، نشانگر ضعف و ناتوانی شورا در صیانت از رای مردم و تحقق وعدهها و شعارهای اصلاحطلبانه است .
شورای پنجم که حتی از دادن فرصت و زمان کافی فعالیت به دو منتخب خود عاجز بوده، حالا برای سومینبار، نمایش تکراری و ملالآور گزینش فرد اصلح برای تکیهزدن بر صندلی مدیریت شهر تهران را بهاجرا در آورده است. این بار نیز اعضای شورای شهر کوشیدند با گرفتن برنامه از کسانی که بهزعم ایشان صلاحیت نسبی و اولیه برای تصدی مقام شهرداری تهران را دارند و با انتشار برنامه گزینههای نهایی، نشان دهند که برای انتخاب فرد اصلح برنامه و راهکار دارند، تا بلکه مردم را امیدوار کنند که شایستهترین فرد به این جایگاه میرسد.
پساز استعفای جنجالی نجفی از شهرداری تهران، این گمان قویتر شد که شورای شهر بیش از آنکه نماینده مردم برای حل مشکلات شهر تهران باشد، وظیفه تعامل میان رای مردم و حاکمیت را برعهده دارد
اینکه نامزدهای اولیه یا نهایی برای شهرداری تهران چه توانمندیها و سوابق اجرایی و مدیریتی دارند و چه اهداف و برنامههایی را برای مدیریت شهر ارائه میکنند، قابل تعمق و درنگ است و میتوان به آن پرداخت و نتیجهگیریهایی هم کرد؛ ولی باتوجه به پیشینه روند گزینش شهردار در شورای پنجم و دو تجربه ناموفق گذشته، بهنظر میرسد که در وضعیت فعلی، مساله اصلی و قابلتوجه در این گزینش، توانایی و کارآمدی شهردار پیشنهادی نیست، بلکه درواقع موضوع مهم و قابل بحث، روند انتخاب این فرد ازسوی شورا، چگونگی پشتیبانی و تعامل با او و سپس نحوه تعامل و همکاری شورا و شهردار با جناح رقیب و قدرتمند در شهرداری و در نظام حاکم است.
پساز استعفای جنجالی محمدعلی نجفی، این گمان قویتر شد که شورای شهر بیش از آنکه نماینده مردم برای تحقق مطالباتشان و رسیدگی به مسائل و حلوفصل مشکلات شهر تهران باشد، وظیفه تعامل میان رای مردم و حاکمیت را عهدهدار است و انگار که حفظ و بقای جایگاه بهدستآمده، بر پیگیری مطالبات شهروندان تهرانی در حوزههای اساسی مدیریت شهری اولویت دارد. تکرار این سناریو درمورد افشانی و کنار رفتن او -بهرغم تلاشها و لابیهای خارج از عرف عده ای برای حفظ این جایگاه- بیش از پیش بر این واقعیت صحه میگذارد که تواناییهای مدیریتی و کارآمدی افراد، ممکن است شرط لازم برای معرفی ازسوی شورا باشد، ولی برای برگزیدهشدن بهعنوان شهردار و باقیماندن در این سمت، بههیچوجه کافی نیست. درواقع در شرایطی که شورای شهر برای چنین گزینشی مجبور به تعامل با جناح رقیب و دادن امتیاز به صاحبان قدرت و نفوذ در حاکمیت و شهرداری است، بیگمان اولویتها تغییر کرده و چهبسا مورد تایید و توافق بودن، بیشاز شایستگی و توانایی افراد، محلی از اعراب داشته باشد. بنابراین نخستین پرسش هایی که پیش میآید، این است که اولا چنین شهرداری که نه ازسوی شورای منتخب مردم، بلکه پیرو معاملات و بدهبستانهای سیاسی و جناحی انتخاب میشود، آیا لزوما شایستگی و کارآمدی لازم برای بررسی و حلوفصل مسائل و مشکلات پیچیده و فزاینده شهر تهران را دارد؟ در شرایطی که بزرگترین مشکل تهران و شهرداری آن، مواجهه با وضعیت آشفته بهجامانده از ۱۲ سال مدیریت بیضابطه و ویرانگر گذشته و ساماندادن به سازمان اداری عریض و طویل و مشکلات و مفسدههای گسترده مالی و اداری آن است، فردی که با توافق و رضایت مسببان اصلی بهوجود آمدن این وضعیت آشفته، شهردار میشود ، آیا توان مقابله با این فساد سیستماتیک و برچیدن سفره رانتخواران کهنهکار را دارد؟ اساسا کسی که با چنین روندی مصدر کار میشود، چه انگیزهای برای مبارزه با فساد خواهد داشت و چرا باید از این رهگذر مقام خود و جایگاه لرزان شورای شهر را بهخطر بیندازد؟
ازسوی دیگر، به نظر میرسد که همکاری با شهردار و نظارت بر عملکرد او که قاعدتا باید ازسوی شورای شهر انجام گیرد، در چنین شرایطی شکل مطلوبی پیدا نمیکند. شهرداری که نه منتخب نمایندگان مردم، بلکه برگزیده شرکت تعاونی رانت و قدرت است، به چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ شورای شهر چقدر امکان نظارت بر او و بازخواست و استیضاح احتمالی شهردار را خواهد داشت؟
از همین روست که پرداختن به تواناییهای مدیریتی و شایستگیهای شهردار آینده در سایه موضوع اصلی که همانا تردید در جایگاه و اقتدار شورا برای گزینش شهردار و نظارت بر عملکرد اوست، رنگ میبازد و در واقع، چنانچه بخواهیم درمورد شایستگی و توانایی فرد مورد نظر برای تصدی پست مدیریت شهری صحبت کنیم، باید با توجه به فضای حاکم و تاثیرگذار بر این انتخاب و با در نظر گرفتن مخاطرات احتمالی آینده که نه تابع کارآمدی شهردار، بلکه پیرو چگونگی عملکرد او در مواجهه با باندهای قدرت پدید میآید، به بررسی بپردازیم .
بسیاری از مردم و البته بسیاری از مدیران ارشد و میانی شهرداری بر این باورند که شهردار تهران باید از میان مدیران با سابقه شهری و کسانیکه به قول معروف، خاک شهرداری را خوردهاند، انتخاب شود. این درحالی است که پیروز حناچی از چنین پیشینهای برخوردار نیست و بهنظر نمیرسد تجربه مدیریتی چندینساله او در وزارت راه و شهرسازی، تضمینی بر توانایی او در مقام شهرداری تهران باشد.
به فرض پذیرفتن تواناییهای حناچی، بهیاد داشته باشیم که او سالها در مجموعه مدیریتی تحت ریاست آخوندی فعالیت کرده است و از دید مخالفان آخوندی و سیاستهایش در وزارت راه و شهرسازی، بهنوعی همکار و شریک جرم وزیر مستعفی بهشمار میآید. دیر زمانی از هجمه عظیم مخالفان اصولگرای آخوندی درمیان نمایندگان مجلس شورای اسلامی و انتقادهای فراوانی که به برنامههای وزارت راه و شهرسازی داشتند، نمی گذرد. مخالفتهایی که با وارد کردن اتهامهای سنگین همراه بود و درنهایت به کنارهگیری آخوندی از مقام وزارت انجامید. در چنین شرایطی، بسیار محتمل است که این مخالفان جدی، شهردار شدن یکی از همکاران او را نیز تاب نیاورده، همه توان و امکانات خود را برای کنار گذاشتن حناچی بهکار گیرند. اتفاقی که اگر بیفتد، همه تلاشهای شورا را نقشبر آب کرده و آنها را برای چهارمینبار به نقطه صفر بازخواهد گرداند.
بنابر آنچه گفته شد، میتوان گفت که درمورد شهردار تهران، موضوع اصلی، انتخاب یک فرد و توانایی و کارآمدی او برای مدیریت یک شهر نیست، بلکه مساله اصلی توانایی و اقتدار شورای شهر در حفظ جایگاه خود بهعنوان منتخب مردم و عمل به وظیفهاش در راستای پرداختن به مطالبات شهروندان برای حل مسائل و مشکلات گسترده تهران است و مادام که شورای شهر از چنین استقلال و اقتداری بیبهره باشد، تهران همواره از داشتن شهرداری کارآمد و شایسته محروم خواهد ماند.