تشت رسوایی نویسنده از بام افتاد
بعد از مدتها، در صداوسیمای ایران سریالی با محوریت نوجوانان ساخته شد، سریالی که بهمحض شروع فصل دوم مورد انتقاد شدید افکار عمومی و عده زیادی از روانشناسان کودک قرار گرفت، هرچند مثل همیشه عوامل و سازندگان آن شروع کردند به انکار ماجراهای فیلمنامه و با اتکا به مباحث روانشناختی هرگونه ترویج کودکهمسری را رد کردند.
آموزههای دینی بهجای اخلاق
یکی از بزرگترین و سختترین مسائلی که سر راه فیلمسازان ایرانی قرار دارد خط قرمزهای مذهبی است که رد شدن از آن تقریبا محال است. اما ازسوی دیگر، گاهی اوقات هم، فیلمسازان و برنامهسازان تلویزیونی، با تکیهبر آموزههای مذهبی، بهراحتی از بعضی مرزهای اخلاقی یا انسانی عبور میکنند. یکی از این موارد، ترویج کودک همسری است.
بچهمهندس در فصل جدیدش به ماجرای نوجوانی دختر و پسری میپردازد که در دوران کودکی در یک مرکز بهزیستی با هم زندگی میکردند و دختر ماجرا بعد از اینکه خانوادهای متمول سرپرستیاش را بر عهده میگیرد، بهزیستی را ترک میکند.
دادِ افکار عمومی آنجا درمیآید که وقتی داستان جلوتر میرود، جواد، پسرک نوجوان و تازهبالغشده این سریال، در پی ابراز علاقه به مژگان، همبازی بچگیهایش، به منزل آنها میرود. ماجرا اینجا میتوانست شکل دیگری بگیرد، اگر این فیلم در جایی جز ایران ساخته میشد و اگر مادر مژگان، بر اساس سنتها و باورهای غلط، در روز جدایی این دو کودک در بهزیستی بهصورت ضمنی قول ازدواج و همیشه با هم بودنشان را به پسرک قصه نمیداد.
جایی که سریال بهراحتی میتوانست با یک دوستی ساده روند دیگری پیش بگیرد، به دلیل تقبیح روابط دختر و پسر در دین و عرف ایران، ماجرا به صحبت در مورد ازدواج آنها میرسد و مادر مژگان هرگونه ارتباط و صحبت آنها را تا زمان ازدواج قطع میکند.
وقتی نویسنده اعتراض میکند
بعد از پخش برخی سکانسها و اعتراض افکار عمومی در رسانههای اجتماعی به پخش این سریال و شکل و شمایلی که پیش گرفته است، حسن وارسته، نویسنده این سریال، در بخشی از صحبتهایش در انکار مساله کودکهمسری، گاف عجیبی میدهد و بین تمامی ادعاها مبنی بر روانشناسی نوجوانان و بررسی هیجانات جوانی در این سریال، با گفتن جملهای واضح و مشخص تمام شعارهای قبلی در مصاحبه را انکار میکند.
وارسته در بخشی از مصاحبهاش با ایسنا میگوید: «برخی بهاشتباه مطرح کردند که شخصیتهای این قصه ۱۱ ساله هستند و روابطی بین آنها شکل گرفته است، در حالیکه آنها ۱۶ سال سن دارند. هیچکدام از اتهامها بر ما وارد نیست، ما نه اینور غش کردهایم، نه آنور. قصه ما بر اساس علوم انسانی خودمان است و نه بر اساس علوم انسانی غرب.»
همین جمله نویسنده کافی است تا تفکر پشت ساخت این سریال نمایان شود، جملهای که نشان میدهد بر اساس علوم انسانی در ایران، صحبت و تصمیم برای ازدواج بچههایی که ۱۶ سال سن دارند اشتباه نیست. این داستان اگر در کشوری دیگر نوشته میشد، یقینا ارتباط بین دو نوجوان ماجرا را به ازدواج آنها ربط نمیدادند و رابطه را صرفا در چارچوب شرعی ازدواج نمیگنجاندند.
لایحهای که تصویب نشد
بعد از رد لایحه منع کودکهمسری در مجلس، افرادی بهصورت خاص در رسانههای مجازی شروع کردند به ترویج ازدواج زیر سن قانونی، یعنی ۱۸ سال، و با توهین به نمایندگانی که این لایحه را امضا کرده بودند، کمپینی به اسم «ما آدمیم» راه انداختند و در آن از تجربههای ازدواجشان در سن پایین گفتند.
اگر این قانون، مثل تمام دنیا، در ایران هم اجرا میشد، نه تنها این سریال به رسانه ملی و خانههایی که فقط یک تلویزیون ساده دارند تا در جریان اخبار و اطلاعات قرار بگیرند راه پیدا نمیکرد، بلکه با تکیه بر قانون درست، از ساخت و ترویج آن هم جلوگیری میشد.