جمهوری اسلامی در دام استراتژیک ترامپ
پس از خروج ایالات متحده از برجام، علیرغم همه اخطارهای متحدان آن کشور، دمکراتها و حتی برخی جمهوریخواهان مبنیبر اینکه درصورت برهم خوردن برجام، ایران به برنامه اتمیاش باز خواهد گشت، چنین اتفاقی نیفتاد و روحانی با هماهنگی با خامنهای و سپاه اعلام کرد که آنها در برجام باقی خواهند ماند. تنها شرطی که گذاشتند، این بود که اروپاییها تضمین بدهند. برای گرفتن این تضمین هم وزرای خارجه سه کشور اروپایی، فوراً به باند فرودگاه نرفته و به تهران پرواز نکردند؛ بلکه این جواد ظریف است که باید آنها را به تضمیندادن قانع سازد. بدینترتیب توپ در زمین جمهوری اسلامی است.
برای چپهای مخالف ترامپ بسیار دل انگیز است که شکست خود در انتخابات ۲۰۱۶ را به گردن روسیه بیندازند و ترامپ را احمق و نادان فرض کنند. اسلامگرایان و چپهای ایرانی نیز مثل چپهای امریکایی و اروپایی مدام میگویند ترامپ دروغ میگوید (به دروغهای خامنهای کاری ندارند) بدون آنکه به راهبرد او توجه کنند.
بدیل برجام: تحریم و براندازی نرم
همه مخالفان خروج ایالات متحده از برجام هنگامیکه میخواستند در چارچوب عملگرایی نقد خود را مطرح کنند، بدون توجه به اشکالات جدی برجام (عدم بازدید از مراکز نظامی که بهترین جا برای استقرار تأسیسات اتمی است، دستنخورده ماندن امکانات غنیسازی و مدتدار بودن محدودیتها) ادعا کردند ترامپ برنامهای بدیل برای خروج ندارد. اما ترامپ در همان گفتار مرتبط با خروج، برنامه تحریمها و تلاش برای کشاندن جمهوری اسلامی به پای میز مذاکره برای نابودی برنامه اتمی، محدود کردن برنامه موشکی و جمعکردن دست و پای دراز جمهوری اسلامی در منطقه را با تهدید نظامی اعلام کرد. کبوترهای اروپایی و امریکایی بعد از حدود هفتاد سال و تجربه در برابر فاشیسم و کمونیسم و اسلامیسم، درنیافتهاند که در برابر قلدری و تمامیتخواهی و سلطهطلبی، تنها زبان زور و تهدید کار میکند. دیپلماسی بهتنهایی به توافقهای خطرناک مثل برجام میانجامد.
بهترین زمان برای خروج
دولت ترامپ بهترین زمان را برای خروج انتخاب کرد. انتخاب زمان و شرایط خروج به گونهای بود که جمهوری اسلامی علیرغم ادعای آتشزدن برجام، از این توافق خارج نشد و تلاش خود برای قانع کردن سه عضو اروپایی برای ماندن در قرارداد را آغاز کرد. تا اینجای کار، دولت امریکا چیزی نباخته است و جمهوری اسلامی بازنده بوده است. تنفر از ترامپ البته باعث شده است که متنفران از وی نه دروغ و تقلبهای جمهوری اسلامی را در برنامه اتمیاش ببینند، نه اشکالات جدی برجام را و نه موفقیت راهبردی ترامپ را در ایجاد دردسر برای جمهوری اسلامی با خروج از آن توافق فاجعه آمیز.
ترامپ زمانی از برجام خارج شد که جمهوری اسلامی در سه جبهه در خاورمیانه بهشدت درگیر است: یمن و حمایت از حوثیها در برابر عربستان سعودی، سوریه و حمایت از بشار در برابر مخالفان اسد که دارد به سمت اسرائیل هم بسط مییابد و لبنان و حمایت از حزبالله دربرابر اسرائیل. ممکن است سپاه و طرفداران جمهوری اسلامی، این حضور را عمق بخشیدن به نفوذ راهبردی خود در منطقه بدانند، اما از این نکته غافلاند که جمهوری اسلامی نیروهای خود و همپیمانانش را بهشکلی آسیبپذیر در برابر کسانی که آنها را تهدید به نابودی کردهاند (عربستان سعودی و اسرائیل) با حفاظت اندک رها کرده است. در چنین شرایطی وقتی ترامپ از برجام خارج میشود، مقامات جمهوری اسلامی چارهای بهجز ماندن در برجام و درگیر نشدن با موضوعات دیگر نداشتند.
منتقدان امریکایی و اروپایی ترامپ چون شرایط شکننده جمهوری اسلامی را درک نمیکنند، خروج ایالات متحده از برجام را مایه ضرر برای آمریکا میشمارند؛ درحالیکه این خروج، دست ایالات متحده را در هرگونه توافق بعدی بالاتر قرار میدهد. البته طرفداران برجام، مثل کبک سر خود را در برف کرده و ادعا میکنند که وضعیت جمهوری اسلامی به این بدی هم که میگویند نیست و این حرفها سخنان نئوکانهایی است که میخواهند به ایران حمله کنند. حتی قبل از اعلام خروج آمریکا از برجام، قیمت دلار در یک دوره چندماهه، ۶۰درصد افزایش یافت. با اعلام خروج، میزان افزایش به حدود ۹۰ درصد رسید، تاحدی که دلار در ایران بهعنوان کالای قاچاق اعلام شد. دولت جمهوری اسلامی تنها بهشکل روزمره کشور را اداره میکند و منابع پولی و بانکی، کفاف فساد و ویژهخواری را نمیکند.
ترامپ بعد از رخدادهای دیماه ۹۶ بهخوبی میدانست که فارغ از وجود فشارهای خارجی یا عدم آنها، اکثریت مردم دیگر رژیم را نمیخواهند و رژیم صرفاً بر سازمان سرکوب اتکا دارد. این را از زبان یکی از پاسداران جدی نظام، یعنی سعید قاسمی هم اخیراً شنیدیم. این وضعیت، شرایط را برای خروج بدون هیچ اقدامی ازسوی جمهوری اسلامی مساعد میساخت. توییتهای ترامپ در دوره اعتراضات، مبتنیبر همین درک درست از شرایط ایران بود. این توییتها مؤثرتر از دم و دستگاه عریض و طویل صدای آمریکا و رادیو فردا در حمایت از مردم معترض بود. ترامپ بهخوبی میدانست که اعتراضات عمومی یا ترس از اعتراضات عمومی، یکی از اجزای مهم پیشبرد استراتژی وی دربرابر جمهوری اسلامی است. در دوره اوباما این بخش بهطور کلی واگذاشته شده و امکانات دیپلماسی عمومی نیز به نیروهای بیانگیزه یا لابی جمهوری اسلامی واگذاشته شده بود.
برجام، مانع رویکرد تهاجمی
برجام رفتار ناتهاجمی ایالات متحده را علیه جمهوری اسلامی تضمین میکرد؛ درحالیکه خروج از برجام، حتی بدون هیچ اقدامی، چماق را دوباره بالای سر جمهوری اسلامی نگاه خواهد داشت. رژیمهایی مثل جمهوری اسلامی همیشه باید چنین چماقی را بالای سر خود احساس کنند. در دورانی که مقامات دریافته بودند دولت آمریکا اهل عمل نیست، هم سربازان آمریکایی را گروگان گرفتند، هم بهسمت ناوهای آمریکایی شلیک کردند و هم در منطقه تا میتوانستند شلنگتخته انداختند.
مقامات دولت اوباما همانند دولت کارتر، درک درستی از منطق رفتاری دشمنان ایالات متحده نداشته و ندارند. درحالیکه ظریف مشغول دوره افتادن برای تضمین برجام اروپایی است، جان کری بهعنوان یک قانونشکن و خلافکار (بر اساس قانون لوگان که دیدار شهروندان عادی با مقامات خارجی را منع میکند)، قبل و بعد از خروج آمریکا از برجام، در دیدار با مقامات جمهوری اسلامی، تلاش دارد برجام را نجات دهد تا جمهوری اسلامی به آتشافروزیهایش ادامه دهد. آنها میگویند که میخواهند از جنگ جلوگیری کنند، درحالیکه ۷۰ تا ۸۰ هزار نیروی قدس سپاه و دیگر واحدهای سپاه پاسداران در سوریه در حال جنگ هستند. دولتی که هیچ میراثی ندارد (دولت اوباما) طبعاً باید میراث فاجعهبار خود را بدون توجه به این واقعیات حفظ کند.
استراتژی ترامپ چگونه کار میکند؟
استراژی ترامپ چنانکه تاکنون دیدهایم، چهار مرحله دارد. مرحله اول، خروج از برجام بود که با موفقیت و بدون توجه به «صلحطلبان در خدمت جنگ و جنگافروزان» به انجام رسید. مرحله دوم، کندن کلک دولت تدبیر و امید است که عملاً از روز بعد از خروج از برجام آغاز شده است. مخالفان روحانی امروز در کنار دست بالاتر در تصمیمگیریها (که از آغاز چنین بوده)، دست بالاتر در گفتمان ضدآمریکایی کاست حکومتی را نیز در اختیار دارند. اوباما و اروپاییان تلاش داشتهاند میانهروهای توهمی را دست بالاتری ببخشند؛ ولی با این ایده نادرست و فریبآمیز، مایه تداوم عمر رژیم و آتشافرزویهایش شدند. روحانی با خروج ترامپ از برجام تنها دستاورد دوره پنج سالهاش را از دست داد. اکنون نهتنها وی و دولتش، بلکه سیاست تهی اعتدال نیز بیاعتبار شده است. بدینترتیب شرکت ایرانیان در دور دیگری از بیعتها بر اساس تاکتیک تبلیغاتی بد و بدتر، بسیار کاهش یافته است.
در مرحله سوم و با زدودن وعدههای توخالی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در افکار عمومی داخلی هم اروپاییها به دامن ترامپ خواهند آمد و هم رویارویی ایران و ایالات متحده به رویارویی سپاه و ایالات متحده تقلیل خواهد یافت. روحانیت شیعه هیچ انگیزهای برای درگیر کردن کشور در جنگی دیگر ندارد. این نهاد، آنقدر فاسد و نیازمند دلارهای نفتی است که نمیتواند کاهش منابع دولتی و حکومتی تزریقی را تحمل کند. در چنان شرایطی دیگر نیازی به دخالت ایالات متحده نیز نخواهد بود؛ بلکه اسراییل و عربستان سعودی میتوانند با همکاری دیگر کشورهای عربی که مدام بر تعدادشان افزوده میشود (مراکش آخرین آنها بود)، سپاه و برنامههای مختلف آن را بلاموضوع سازند.
در مرحله چهارم است که نظام درحالیکه در ضعیفترین شرایط خود قرار گرفته، مثل لیبی قذافی، تجهیزات اتمیای را که به گفته احمدینژاد با ۳۰ میلیارد دلار هزینه گرد آورده، سوار کشتی کرده و به کشورهای غربی ارسال خواهد کرد. پس از این، دیگر بهجای آنکه سپاه و روحانیت مردمخواری کنند، مردم آنها را خواهند بلعید.
این استراژی آنقدر ساده و سر راست است که مخالفان ترامپ نمیخواهند آن را ببینند؛ چه برسد به اینکه امکان تأثیر آن را بررسی کنند. مخالفان ترامپ خود را نخبه و او را نادان و بیسواد میانگارند و بر این اساس، نمیتوانند تصور کنند که این راهبرد ساده میتواند موجب مهار و بعد سقوط نظام بهدست مردم با وجود دولتی فاسد، متقلب و ناکارآمد شود. آنها مثل کری و اوباما عادت کردهاند که دیپلمردیهای سپاه را استراتژیست و باهوش تصور کنند و هموطنان خود را ابله.