روایتی از یک اصلاحات به رنگ نظربایف
نقل است نویسندهای در کارت تبریکی بهمناسبت تولد یوری آندروپف، از فساد نشات گرفته از قدرت نوشته بود که با این سروده دبیرکل وقت اتحاد جماهیر شوروی روبهرو شد: «قدرت باعث فساد انسانها میشود و سالهاست اندیشمندان این جمله را تکرار میکنند؛ بیآنکه بدانند این مردماناند که قدرت را به فساد میکشانند.»
شاید در مواجهه با همین ویژگی مردم در حکومتهای ایدئولوژیمحور یا توتالیتر است که رهبران آنها در سالهای پس از رسیدن به تاجوتخت چنان شیفته قدرت میشوند که نقطه عطف حیات سیاسی خود را فهم نمیکنند؛ تا جاییکه یا در پایان حیاتشان با آشوب و اعتراض مردمی مواجه میشوند یا با مرگشان، بحران جانشینی در آینه هرجومرج در جامعه یا حتی کودتا رقم میخورد. اما در میانه این روند همیشگی، گاهی رهبران در سالهای پایانی عمر خویش بهصورت ظاهری هوشمندانه از قدرت کنارهگیری میکنند تا هم از اتهاماتی که به فساد حکومتشان اشاره دارد بگریزند و از سوی دیگر، به دنبال احیای نام و رسمی از خود برای نسلهای آیندهاند.
با این مقدمه، به نظر میرسد کنارهگیری نورسلطان نظربایف از مقام ریاست جمهوری کشوری که تمام سالهای استقلالش را فقط با او به یاد دارد، غافلگیرکننده نباشد.
بدون شک نظربایف در استقلال قزاقستان نقش بهسزایی داشته است و نمیتوان از فرایند استقلال این کشور سخن گفت و نامی از او به زبان نیاورد. او که در زمان اتحاد جماهیر شوروی، نخستوزیر این جمهوری بود، در سالهای پایانی حیات شوروی، رهبر حزب کمونیست این جمهوری شد و با استقلال این کشور، در مقام ریاست جمهوری سکان قدرت را به دست گرفت، تا قزاقستان هرچند عنوان جمهوری را یدک میکشد، طی سه دهه فقط یک رییسجمهوری را به چشم ببیند.
در دوران حیات قزاقستان زیر پرچم شوروی، این جمهوری مرکز اکتشافات فضایی، آزمایشهای هستهای و شیمیایی بود و بهواسطه رشد صنعتیسازی، از وضعیت مناسب اشتغال بهره میبرد. اما استقلال اقتصاد قزاقستان را از ریل خارج کرد و بهیکباره نبودِ سیستم توزیع کارآمد و کمبود سرمایه از یک سو و تورم افسارگسیخته از سوی دیگر سبب شد تا کشور وارد شرایط بغرنجی شود تا جاییکه طی پنج سال نخست، تولید ناخالص داخلیاش ۵۰ درصد کاهش یافت. برآيند شرایط بحرانی اقتصادی سبب شد که با وجود تصویب قانون اساسی قزاقستان در سال ۱۹۹۳، در ۳۰ اوت ۱۹۹۵ قانون جدیدی تصویب شود تا اختیارات نظربایف بهعنوان رییسجمهوری فراتر و بالاتر از دیگر قوا باشد و این رویکرد تا بدانجا پیش رفت که پارلمان، در سال ۲۰۱۰، او را رهبر ملت معرفی کرد.
در این سه دهه، نظربایف بسیار کوشید تا دیگر دولتها و ملتها نام قزاقستان را بشنوند و آن را بهعنوان کشوری مستقل بشناسند.
نظربایف که کشورش، پس از روسیه، دومین ذخایر نفت خام را میان کشورهای باقیمانده از شوروی دارد، کوشید سرمایهگذاریهای خارجی را سوی قزاقستان بکشاند. او هرچند توانست از بحران اقتصادی دهه نخست عبور کند، در همه این سالها، فساد اقتصادی در ساختار این کشور بسیار چشمگیر بود، تا جاییکه در سال ۲۰۱۷، رتبه ۱۲۲ در میان ۱۷۵ کشور جهان را به خود اختصاص داد.
شرایط اقتصادی سالهای نخست پس از استقلال، سبب شد نظربایف توسعه را در اصلاحات اقتصادی جستوجو کند و اقبال چندانی به اصلاحات سیاسی نشان ندهد، موضوعی که در این سه دهه عموما از آن غافل بود و بهجای اصلاحات سیاسی، بیشتر سیاستگذاری پدافندی پیش گرفت.
به دنبال توسعه اقتصادی، پایتخت از آلماتی به آستانه منتقل شد و فرایند مدرنسازی در مرکز قدرت جدید شکل گرفت، اما حجم بالای بدهیهای ناشی از وامهای خارجی از یک سو و فساد اداری و فضای بسته سیاسی از سوی دیگر، میتواند مانع از قهرمانسازی نظربایف برای نسلهای آینده شود؛ شاید از همین رو باشد که از مقام ریاست جمهوری کنارهگیری کرده و تصمیم گرفته است از این پس، بهواسطه دیگر سمتهای کلیدیاش در حاکمیت، چهره پنهان در پس پرده باشد و به کارگردانی بازیگران سیاسی در شطرنج قدرت قزاقستان بپردازد. این همان سناریویی است که پیشتر دنگ ژیائوپینگ، دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست چین، در سال ۱۹۸۹ دنبال کرد و در سن ۸۴ سالگی از مقام رهبر عالی چین استعفا داد و هشت سال بعد، در سن ۹۲ سالگی درگذشت.
اگر بپذیریم که یکی از مهمترین دلایل استعفای نظربایف در سن ۷۸ سالگی، حفظ میراثش بهعنوان نخستین رییسجمهوری و انتخاب فرد موردنظرش در سمت رییسجمهوری قزاقستان باشد، باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر او تصمیمش را بهیکباره اعلام نمیکرد، ممکن بود نتواند به نتیجه مطلوب خود دست یابد یا در صورت تحقق، با شرایط دشواری روبهرو شود، چرا که در آرایش جدید قدرت مجال لابیگری و چانهزنی روسیه و آمریکا فراهم میشد.
اما او در تصمیمی ناگهانی، مقام ریاست جمهوری را تا برگزاری انتخابات در ماه مارس سال آینده به توکایف، ریيس سنا، واگذار کرد؛ دیپلمات سرشناسی که سالها در مسکو به تحصیل مشغول بوده است و البته نگاه مثبتی به روابط با غرب دارد. او از یک سو وفادار به نظربایف است و از سوی دیگر، سیاستمداری است که موازنه قدرت میان روسیه و آمریکا را بهخوبی میفهمد و میتواند در سیاست خارجی کشورش نقش بسیاری مهمی ایفا کند و موضوع رساله دکترایش «سیاست خارجی قزاقستان در شکلگیری نظم جهانی جدید» را در عمل اجرایی کند. توکایف، که به زبانهای قزاقی، روسی، انگلیسی، چینی و فرانسوی تسلط دارد، از سال ۲۰۱۳ در سمت رییس مجلس سنای قزاقستان فعالیت دارد و پیش از آن، نخستوزیر و وزیر امور خارجه بود. او دیپلمات سرشناسی است که معاونت دبیرکل سازمان ملل متحد را نیز در کارنامهاش دارد.
اکنون، توکایف سکان قوه مجریه قزاقستان را به دست دارد و به نظر میرسد در فرایند انتخابات سال آینده نیز به ریاست جمهوری این کشور برسد؛ اما پرسش اینجاست که تا زمان حیات نظربایف، تا چه اندازه میتواند مستقل رفتار کند و آیا برنامه و عزمی برای مقابله با فساد گسترده اداری و نبود آزادی سیاسی و مطبوعات در این کشور خواهد داشت؟ چرا که در ادامه اصلاحات سیاسی به سبک نورسلطان نظربایف، دخترش نیز به سمت ریاست سنا منصوب شد و آستانه نیز به نورسلطان تغییر نام پیدا کرد. اینک باید منتظر بود و دید توکایف در شطرنج قدرت قزاقستان به بازیگردانی دست خواهد زد یا زیر لوای شاه به بازیگری ادامه میدهد.