مگامالها و نقش آنها در معماری و شهرسازی کلانشهر تهران
سرانجام با آغاز افتتاح فازهایی از پروژه عظیم «ایران مال» و بهویژه ماجرای چندبُعدی مسجد این مجموعه عظیم تجاریـفرهنگی، بحث مجتمعهای تجاری از این دست داغ شده و اظهارنظر افراد و نهادهای گوناگون را در پی داشته است. تخلفهای فراوان ساختمانی، بیاعتنایی به ضوابط و مقررات شهرسازی و طرحهای جامع و تفصیلی از یک سو و هزینههای گزاف بیحساب و نوآوریهای بعضا جسورانه فرهنگی این مجموعه از سوی دیگر، سروصدای خیلیها را درآورده و سبب شده است آتش زیر خاکستر این قبیل فعالیتها رفتهرفته زبانههای خود را آشکار کند.
ایران مال یکی از بزرگترین مجموعههای تجاری و بهواقع بزرگترین مجتمع از این دست است که در سالهای اخیر، در گوشهوکنار تهران قد برافراشتهاند و تعریف و تلقی جدیدی از معماری، شهرسازی و فرهنگ و اقتصاد شهری ارائه میکنند، که با آنچه در گذشتههای نهچندان دور داشتهایم تفاوت اساسی دارند. پدیده ساخت مگامالها، که بهدرستی میتوان آن را پیامد سیاستهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران دانست، در واقع پیشنهاد یا تحمیلی اجتماعی است که دامنه آن تمامی عرصههای فرهنگی، از معماری و شهرسازی گرفته تا فرهنگ خرید و مصرف کالا و عرصههای اقتصادی شامل تولید، اشتغال و دادوستد را زیرورو کرده است و تحت تاثیر قرار میدهد. در نگاه نخست، این مجموعهها با سازههای عظیم و زیربناهای چند ده هزار متری، بعضا همچون وصلههایی ناجور در گوشهوکنار شهر سر برآورده، فضا و سیما و زندگی شهری را در محدوده و پیرامون خود تحت تاثیر قرار داده است.
در شرایطی که بخش مسکن در رکود به سر میبرد و بازگشت سرمایه در این بخش چشمانداز روشنی ندارد، بسیاری از صاحبان سرمایه ترجیح میدهند سرمایههای خود را در ساخت و بهرهبرداری از مجموعههای تجاری به کار اندازند. با توجه به برنامههای همسو و حمایت مدیریت شهری و برخی نهادهای حکومتی از گسترش این مجموعهها، به نظر میرسد که سیاستگذاران، تصمیمگیران و مدیران کشوری نیز با این جریان همراهاند یا دستکم مخالفتی با آن ندارند.
به هر حال، ساخت و گسترش چنین مجموعههایی در شرایط کنونی اقتصاد کلان کشور، درخور و نیازمند بررسی و تامل بیشتر است. توجه و تاکید ما در این نوشتار بیشتر بر مجتمعهای بزرگی همچون ایران مال است.
چرخه کار اینگونه است که معمولا متقاضیها با خریداری زمینهای نسبتا بزرگ یا تجمیع چند زمین کوچک، با پرداخت عوارض تجاری و در مواردی تغییر کاربری، از شهرداری پروانه ساخت مجتمع تجاری میگیرند و شهرداری نیز با گرفتن عوارض و جریمه تخلفات احتمالی و واگذاری و فروش تراکم تجاری، پروانه ساخت چنین مجموعههایی را صادر میکند و البته از این رهگذر، به درآمدهای چشمگیری نیز دست مییابد. همینجا باید گفت که بسیاری از این پاساژها و مجتمعها یا مستقیما متعلق به شهرداری است یا سازندگان آن بهنوعی با شهرداری ارتباط دارند و از امکانات و روابط موجود در آن بهره میگیرند. چنانچه دخالت سایر افراد و نهادهای وابسته به حاکمیت را نیز در این حوزه در نظر بگیریم، میتوان گفت در واقع، بخش خصوصی، بهمعنای درست خود، حضور چندانی در این عرصه ندارد. و البته، این پرسش که عملکرد شهرداری در این رابطه تا چه میزان با ضوابط و مقررات شهری و طرحهای جامع و تفصیلی همخوانی دارد نیز همواره مطرح است.
از نظر معماری و شهرسازی، طراحی، ساخت، نظارت و کنترل بر ساخت مجتمعهای تجاری کمابیش پیرو همان ضوابط و مقررات، امکانات فنی و ویژگیهای فرهنگیای صورت میگیرد که بر کل ساختوسازهای شهری حاکم است و بیگمان از همان نقاط ضعف و قوت و کاستیها و دشواریها نیز تاثیر میپذیرد. در چنین وضعیتی و با توجه به خطیر بودن جایگاه این بناها نسبت به ساختمانهای مسکونی، از نظر کاربری، ارتفاع و شمار فراوان استفادهکنندگان و جمعیتی که همهروزه در این ساختمانها رفتوآمد میکنند، رعایت مقررات ملی ساختمان، طرحهای جامع و تفصیلی و وجود کنترل و نظارت بایسته بر این ساختوسازها در مواردی با تردید جدی روبهروست.
بیشتر این مجتمعها که با زیربنای وسیع و عمدتا بهشکل پاساژ یا برجهای بلندمرتبه ساخته میشوند عموما از جانمایی مناسبی بهرهمند نیستند و نسبت به دیگر فضاهای شهری پیرامون خود در جایگاه درستی قرار نگرفتهاند. آنچه آشکارا به چشم میخورد این است که بیشتر این مجموعهها با جاگیری نامناسب در گذرها و خیابانهایی که یا عرض مناسب ندارند یا به لحاظ ترافیکی کشش و تحمل بار رفتوآمد اضافی ناشی از این فعالیت تجاری را ندارند، باعث ایجاد گرههای ترافیکی و شلوغیهای آزاردهنده در محلههایی میشوند که پیشتر در آرامش نسبی به سر میبردند.
از نظر سیما و منظره شهری نیز جانمایی بعضا نامناسب این مجموعهها، کمعرضی گذرهای مجاور، نبودِ فضای کافی برای فاصلهگیری ساختمان از بناهای مجاور و ایجاد نفسکش یا فضای سبز، رعایت نکردن ضوابط ارتفاعی و شکستن خط آسمان در جاهایی که ساختمانها عمدتا ۴ یا ۵ طبقهاند، اجرای نماهای نهچندان زیبا و ناهماهنگ با فضاهای پیرامونی و بهکارگیری مصالح نامتناسب با محیط و اقلیم در این نماها (مانند شیشه یا فلز) و سایر نکتههای زیباییشناسانه که به طراحی و معماری این مجتمعها بازمیگردد قابل بررسی و ارزیابی است.
طراحی و معماری فضاهای داخلی بیشتر مجموعههای تجاری عمدتا از نمونههای مشابه موفق داخلی یا خارجی در شهرهایی همچون استانبول و دبی الگوبرداری شده است، که البته میزان موفقیت در همین کار نیز نیازمند بررسی است و زمان و حوصله دیگری میطلبد.
طبیعی است که مجتمعهای تجاری به دلیل ماهیت و علت وجودشان باید در لبهها، برِ خیابانهای اصلی یا کنار میدانهای جمعکننده و پخشکننده ساخته شوند تا در مسیر عبور شهروندان قرار گیرند، به چشم بیایند و رونق یابند و درست از همین روست که به یک معنی بعضا همچون مزاحمی سر راه مردم قرار گرفتهاند و در برخی موارد، عرصه را بر زندگی و آمدوشد روزمره مردم تنگ میکنند. هرچند بیشتر مجتمعهای تجاری پارکینگهای بعضا چندطبقه دارند، با این همه، چون بیشتر خریداران، به دلیل تجمع فروشگاههای گوناگون در این مجموعهها، برای خرید همه مایحتاج خود از راههای دور و نزدیک و با خودروی شخصی به محل میآیند، ناگزیر گرفتار مشکلات ترافیکی و باعث ایجاد مزاحمت، سروصدا و آلودگیهای هوایی و صوتی برای اهالی محل میشوند. همچنین، بیشتر ساختمانهای تجاری از این دست با آسیب رساندن به سیما و منظره شهری، شکستن خط آسمان و ساخت نماهای بعضا زشت و ناهماهنگ با فضاهای پیرامونی، آلودگی منظره را هم به آنچه گفته شد میافزایند.
تخریب و آسیب به فضاهای سبز به دلیل حجم بالای ساختوساز و فقدان فضای کافی برای حفظ و نگهداری فضای سبز موجود یا ایجاد فضای سبز متناسب با حجم ساختمان و مسائلی از این دست، شمار زیادی از این مجموعهها را به وصلههایی ناجور در شهر بدل کردهاند که بهفرض تامین نیاز خرید مردم بسیاری دیگر از نیازها و حقوق شهروندی را پایمال میکنند، که البته این موضوع مورد به مورد و در مجموعههای گوناگون قابل بررسی و ارزشگذاری است.