چالشهای پیشِ روی همکاری ایران و چین در زمان تحریمها
تامین انرژی مورد نیاز از منابع مختلف و مطمئن جزء لاینفک امنیت انرژی و سیاستگذاری ملی انرژی هر کشوری است. تا پیش از خروج آمریکا از برجام، چین روزانه بهطور متوسط ۷۹۹ هزار بشکه نفت از ایران وارد میکرد؛ اما واردات نفت چین طی ماههای ژوئن و ژوییه بهتدریج کاهش یافت و به ۶۵۵ هزار بشکه در روز رسید. در ماه سپتامبر، با توجه به تخفیف ایران به خریداران چینی، این رقم به ۸۰۳ هزار بشکه در روز رسید. پیش از تحریمها و در سال ۲۰۱۷ ایران ۹٪ نفت مورد نیاز چین را تامین میکرد. صادرات نفت ایران به چین، نسبت به کل صادرات نفت ایران، ۲۴٪ است.
پس از برجام، ایران بارها از شرکتهای خارجی دعوت کرد در صنعت نفت و گاز ایران سرمایهگذاری کنند. شرکتهای چینی بهخاطر تاخیرهای متعدد در تکمیل برخی پروژههای نفت و گاز، از جمله طرح توسعه میدان آزادگان، باعث وارد آمدن ضرر و زیان میلیاردی به اقتصاد ایران شده بودند.
سرمایهگذاری شرکتهای چینی در کشورهایی که چین از آنها نفت و گاز وارد میکند یکی از پایههای اصلی سیاست ملی امنیت انرژی این کشور است. تهران امیدوار است شرکتهای چینی در صنعت انرژی ایران حضور فعالتری داشته باشند؛ اما مساله اینجاست که ممکن است شرکتهای بزرگ چینی که منافعی در آمریکا دارند یا با شرکتهای آمریکایی پروژه مشترک دارند برای سرمایهگذاری در ایران دچار تردید شده باشند.
حضور گسترده چین در صنعت انرژی ایران در راستای اهداف راهبردی چین در خاورمیانه است. واردات انرژی از این کشورها به چین فرصت میدهد که دامنه نفوذ سیاسیاش را در خاورمیانه افزایش دهد. با شروع تحریمها، چین بارها مخالفت خود را با این تحریمها اعلام نمود، و معافیت چین و ۷ کشور عمده واردکننده نفت به چین امکان داده تا به واردات نفت از ایران ادامه دهد.
احتمال میرود دولت چین و شرکتهای چینی تحریمهای آمریکا را به فرصت مغتنمی برای حضور فعالتر در بازار انرژی ایران تبدیل کرده و از مزایای احتمالی آن بهرهمند شوند. افزایش تعرفه برخی اقلام وارداتی از چین روابط چین و آمریکا را دچار تنش کرده و شاید فرصتی مناسب برای شرکتهای چینی فراهم کند.
پس از برجام، شرکت سیانپیسی چین همراه شرکت توتال برای توسعه فاز ۲ پارس جنوبی قراردادی امضا کردند. با خروج توتال فرانسه از این قرارداد، شرکت چینی آمادگی خود را برای اجرای این قرارداد اعلام کرد. اما سوال اینجاست: آیا فناوری و منابع مالی شرکتهای چینی قابلقیاس با شرکتهای بزرگ جهانی خواهد بود؟ آیا فناوری بهکاررفته به منابع نفت و گاز صدمه خواهد زد یا بر بازده تولید میادین نفت و گاز تاثیر منفی خواهد گذاشت؟ بهویژه در میادینی که در آبهای عمیق قرار دارند و شرکتهای چینی در استخراج این میادین تجربه چندانی ندارند.
ثبات بازار جهانی نفت بهنفع کشورهای عمده واردکننده نفت از جمله چین است. هرگونه بحران و ناامنی سیاسی در کشورهای صادرکننده نفت به چین تاثیر مستقیمی بر امنیت انرژی و رشد اقتصادی چین خواهد گذاشت. از این رو، ثبات سیاسی و اقتصادی منابع انرژی همیشه مطلوب چین بوده و هست. چین از کنترل آمریکا بر منابع انرژی و مسیرهای انتقال انرژی خشنود نیست، و دولتمردان چینی بیمناکند که در صورت بروز هرگونه کشمکش میان این دو کشور، آمریکا مسیر انتقال نفت به چین را قطع کند و از این طریق به اقتصاد چین لطمه بزند.
ایران میتواند با دادن تخفیف ویژه به مشتریهای چینی، بيمه نفتکشهای ایرانی، و ذخیره و نگهداری نفت در نفتکشهای لنگرانداخته در بندر شانگهای تا حدودی سهم خود را در بازار نفت چین حفظ کند. اما مساله دیگر این است که سایر کشورهای صادرکننده نفت درصدد هستند سهم خود در بازار نفت چین افزایش دهند. آمریکا همراه سایر کشورهای تولیدکننده الانجی بازار شرق آسیا، بهویژه بازار چین، را هدف گرفتهاند. با این تفاسیر، ایران برای ایفای نقشی کلیدی در امنیت انرژی چین شانس چندانی ندارد.
ایران امیدوار است در غیاب شرکتهای اروپایی، شرکتهای چینی و روسی بتوانند در صنعت نفت و گاز ایران سرمایهگذاری کنند، و این سرمایهگذاری به رشد تولید نفت و گاز ایران منجر شود. اما باید توجه داشت در زمان تحریمهای قبلی شرکتهای چینی صنعت نفت و گاز ایران را ترک کردند، و هیچ تضمینی نیست در دوران تحریمهای فعلی، این شرکتها در صنعت انرژی ایران سرمایهگذاری کنند.
سرمایهگذاری شرکتهای دولتی و خصوصی چین در کشورهای تامینکننده انرژی همیشه از حمایت دولت چین برخوردار بوده است. هدف از این سرمایهگذاریها افزایش نفوذ سیاسی در این کشورها، و واردات مقرونبهصرفهتر نفت و گاز بوده است. احتمال میرود با توجه به تنش میان ایران و آمریکا، دولت چین هم واردات نفت از ایران را کاهش دهد، و هم از سرمایهگذاری شرکتهای چینی در ایران حمایت نکند. در چنین شرایطی، ایران با چالش جدیدی مواجه خواهد شد.
یکی از اهداف مهم و راهبردی صنعت نفت و گاز ایران در دو دهه آینده کسب حداکثر سهم در بازار جهانی انرژی است. اگر این هدف عملیاتی میشد، به این معنی بود که ایران سهم بزرگتری از بازار جهانی انرژی را به خود اختصاص میداد، و قدرتهای بزرگ اقتصادی بهنوعی وابسته منابع انرژی ایران میشدند، و در نتیجه، ایران میتوانست از اهرم صادرات انرژی برای دستیابی به اهداف سیاسی بهره ببرد. افزایش صادرات منابع انرژی بهمعنای افزایش درآمد ارزی و بهبود شرایط اقتصادی ایران خواهد بود، ولی تحریمهای متوالی و نبودِ دیپلماسی فعال مدیریت انرژی، دستیابی به این اهداف را در کوتاهمدت و میانمدت بسیار دشوار میکند.