چهار باور نادرست درباره زوال عقل
باورهای نادرست و ماندگار در مورد زوال عقل باعث ایجاد نگرانیهای بیمورد و بیمیلی بیماران برای پیگیری راههای درمان شده است. اما اگر افراد از این باورهای نادرست آگاه باشند، پیشگیری و تاخیر در بروز بیماری امکانپذیر است.
ترس از زوال عقل در بسیاری از افراد وجود دارد که البته قابل درک است. به این دلیل که این بیماری میتواند آثاری ویرانگر داشته باشد، میتواند درمانناپذیر باشد و با پیشرفت بیماری، ماهیت آنچه هستیم را از ما بگیرد. علاوه بر این، زوال عقل با مجموعهای از باورهای نادرست آمیخته شده است که اغلب توجیه منطقی ندارند. اما واقعیت این است که پیشگیری یا به تاخیر انداختن بروز بیماری امکانپذیر است. حتی زمانی که زوال عقل بروز میکند نیز میتوان کارهای زیادی در این زمینه انجام داد.
اولین باور نادرست این است که از دست دادن حافظه بخشی اجتنابناپذیر از زوال عقل است، در صورتیکه چنین نیست و ممکن است به تشخیص ندادن بیماری منجر شود. از دست دادن حافظه یکی از علائم اولیه زوال عقل است که از بیماری آلزایمر ناشی میشود و خود شایعترین علت زوال عقل است. اما زوال عقل میتواند در روند بیماریهای زیادی بروز کند و به بروز علائم دیگری منجر شود.
زوال عقل زودهنگام ممکن است ابتدا با تغییر در شخصیت و رفتار یا مشکلات زبانی خود را نشان دهد. اما علائم زوال عقل عروقی بسته به اینکه کدام قسمت از مغز خونرسانی را به خطر انداخته، متفاوت است. هرگونه تغییر در عملکردهای شناختی ذهنــ نه فقط حافظه، بلکه زبان، درک روابط اجتماعی، توانایی بصری درک ارتباط فضای اطراف و مواردی از این دستــ باید شما را وادار کند که بهدنبال مشاوره پزشکی باشید.
پیری بزرگترین عامل خطر ابتلا به زوال عقل است، اما به احتمال قوی افراد تا میانه دهه ۸۰ سالگی به این بیماری مبتلا نمیشوند. باور نادرست دوم در مورد زوال عقل همین میزان احتمال ابتلا به بیماری در افراد است. گفته میشود اگر کسی در خانواده شما به زوال عقل مبتلا باشد، شما نیز به آن مبتلا خواهید شد. اما این برداشت درستی نیست. هرچند ژنتیک در ابتلا به این بیماری نقش دارد، برای بسیاری افراد این احتمال بسیار کم است. اگر چند نفر از اعضای خانوادهتان پیش از ۶۵ سالگی دچار زوال عقل شوند (بهاصطلاح زوال عقل زودهنگام) جای نگرانی دارد، اما اگر یکی دو نفر در دهه ۸۰ سالگی دچار این بیماری شوند کمتر جای نگرانی دارد. البته سایر عوامل مانند سبک زندگی در افزایش خطر ابتلا نقش زیادی دارند و این عوامل تحت کنترل ماست.
سومین باور نادرست این است که نمیتوان در مورد زوال عقل کاری کرد. از برخی جهات این باور از همه مشکلسازتر است زیرا میتواند تا سالها باعث نگرانی بیمورد شود. اما واقعیت این است که کمکهایی برای بیماران مبتلا به زوال عقل وجود دارد. داروییهای که به تقویت فعالیتهای ذهنی کمک میکنند میتوانند روی برخی افراد اثربخش باشند. این داروها میتوانند برای درمان تغییرهای روانی و رفتاری که اغلب با این بیماری همراه است مفید باشند. تغییرهای روانی و رفتاری علاوه بر بیمار، میتواند برای افرادی که از آنها مراقبت میکنند نیز رنجآور باشد؛ پژوهشها تاثیر منفی این تغییرها را بر افرادی که از بیماران مراقبت میکنند بهروشنی نشان میدهد.
این اصلا غیرمنطقی نیست که با وجود ابتلا به زوال عقل، انتظار چند سال زندگی با کیفیت خوب، لذتبخش و رضایتمندی را داشته باشید. این احتمال با تشخیص زودهنگام و حمایتها و مراقبتهای کافی افزایش مییابد.
باور نادرست چهارم این است که بروز زوال عقل اجتنابناپذیر است. این امر به پرهیز از معاینه و تشخیص منجر میشود که به چند دلیل مشکلساز است. شما بدون تشخیص نمیتوانید برنامهریزی کنید، و بدون برنامهــ که سلامتی آینده و سایر خواستهها در آن مشخص باشدـ ممکن است بار تصمیمگیری بر دوش عزیزانتان بیفتد. دخالتهای درمانیــ چه داروهای حفظ عملکرد شناختی ذهن باشد یا اصلاح سبک زندگیــ اگر زودتر انجام شوند نتیجه بهتری خواهند داشت.
علاوه بر این، نامعلومی علت مشکلات اغلب باعث ایجاد اضطراب میشود. آگاهی از وضعیتــ حتی اگر خبری نباشد که بخواهید بشنویدــ به درک مشکلاتی که با آن درگیرید کمک میکند و به شما این امکان را میدهد تا خود را با شرایط جدید وفق دهید.
خبر خوش این است که نتایج پژوهشها در مورد راههای پیشگیری از زوال عقل و تاخیر در بروز این عارضه، مثبت و امیدبخش است. برآورد شده است که در صورت توجه به عوامل گوناگون افزایش خطر ابتلا به زوال عقل، میتوان از ۴۰ درصد موارد بروز این عارضه در سراسر جهان جلوگیری کرد. این عوامل هرچه زودتر بررسی شوند، بهتر است؛ بهعنوان مثال عواملی که باعث تغییرهای مغزی زمینهساز بروز آلزایمر میشوند ممکن است از دهه ۳۰ سالگی شروع شوند. اما توجه به این عوامل در هر سنی مفید است.
ترکیب جادویی برای پیشگیری و تاخیر بروز زوال عقل چیست؟ این حوزه پژوهشی رو به رشد است، اما همین حالا هم در برخی زمینهها شواهد قطعی داریم که در ادامه میآید.
-
فعالیت جسمی داشته باشید و مرتب ورزشهای هوازی و تمرینهای مقاومتی داشته باشید.
-
آنچه میخورید باید شامل مواد غذایی برنامه غذایی مدیترانهای باشد.
-
خواب را در اولویت قرار دهید.
-
تماس با دیگران نیز به اندازه سایر موارد مهم است، تنهایی برای مغز سم است.
-
تلاش کنید فعالیتهای مغزی نو و چالشبرانگیز انجام دهید.
-
از قلب خود مراقبت کنید، کمتر الکل مصرف کنید، و شنواییتان را مرتب بررسی کنید.
پیام روشن است: به مغز خود توجه کنید و از کمک گرفتن نترسید.