بررسی بازتاب جنبش مه ۱۹۶۸ در ایران
برای پی بردن به علل ناشناخته ماندن جنبش مه ۶۸ در ایران از جمله باید به بررسی و مقایسهی دنیای ذهنی و مطالبات جنبشهای پیشاهنگِ سیاسی ــ فرهنگی در دهه ۱۹۶۰ میلادی در فرانسه و ۱۳۴۰ هجری خورشیدی در ایران پرداخت.
دههی ۱۳۴۰ در ایران دههی تراکم پارادوکسها یا متناقضنماهای شدیدی است که هم پیامد شرایط اجتماعی ــ سیاسی ـ روانی دههی بیست و هم زهدان روندی است که سرانجام به انقلاب ۵۷ و سپس وضعیت بحرانی چهار دههی اخیر انجامیده است، و عمدهترین جلوههای آن عبارتند از: رشد صنعت و جهانگردى و رونق اقتصادى و بالارفتن قیمت نفت، تأسیس ایران ناسیونال و تولید اتومبیل پیکان؛ انقلاب سفید و اصلاحات ارضى و بازشناختن حق رأى برای زنان، تأسیس نهادهای آموزشی، رسانهای و آثار فرهنگی و هنری؛ کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان و مؤسسه تحقیقات اجتماعى، تأسیس شمار بسیاری دانشگاه در تهران و شهرستانها؛ تأسیس سازمان جهانگردی و نیز تلویزیون ملی ایران؛ رشد انتشار آثار شاعرانی چون فروغ، اخوان، شاملو و نویسندگانی مانند ساعدی، گلشیری، گلستان؛ گسترش سینما و تولید فیلمهای متفاوت؛ رونق نشر کتاب، گسترش گالریهای نقاشی و تجربههای تئاتر و نمایش؛ رونق موسیقی سنتی ایرانی؛ پیدایش کنفدراسیون و جریانهاى چریکى (فدائیان خلق و مجاهدین) با هدف مبارزه علیه حکومت شاه؛ و فعالشدن انجمن فلسفه و حکمت، ظهور پدیدهی فردید و شیوع مفهوم غربزدگى و ایدهئولوژی بازگشت به خویش از راه کتابهای آلاحمد، داریوش شایگان و احسان نراقى، و فعالیتهای علی شریعتی در حسینیه ارشاد.
در چنین دههای است که با وجود پویاییها و غلیانهای گوناگون در زمینههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، مطالباتی، سلطه مطلق ایدئولوژیهای مارکسیسم-لنینیسم (و پیامد منطقیاش استالینیسم، مائوئیسم، انورخوجهایسم) از یک سو و ایدئولوژی سنتگرایی و بازگشت به خویش از سوی دیگر ذهنیت خاصی را بر فضای اندیشهورزی ایرانی چیره میسازد که سد و مانعی عظیم در برابر پاگرفتن نقد و اندیشهی خودمختار و رادیکال است.
هم از اینروست که آثار و آرای مهمترین جنبشهای هنری، فکری، سیاسی، که سرشتی لیبرتری و غیرایدئولوژیک دارند (سوررئالیسم، لتریسم و جنبش سیتواسیونیستی) به اقلیم ذهنی اهل نقد و نظر در ایران راه نمییابد. هر چند بودهاند افراد و گروههای مستقلاندیش و انگشتشماری که کوشیدهاند در محدوده شناخت و آگاهیشان از تجربه ماه مه فرانسه یاد کنند. شاخصترین نمونههایی از این دست مقالهای است از مصطفی رحیمی نخست در فصلنامه جهان نو و سپس با عنوان «از ۱۷۸۹ تا ۱۹۶۸» در کتاب نگاه در سال ۱۳۴۷، و حدود دوازده سال بعد مقالهای که احمد شاملو در کتاب جمعه شماره ۳۲ در اردیبهشت ۱۳۵۹ منتشر کرد.
البته هر دو مقاله نقایص و نارساییهای دارند: برای مثال، مصطفی رحیمی در همان کتاب نگاه در مقالهای با عنوان «در غرب خبری هست؟» در پاسخ به این پرسش که «مسائل جنسی تا چه حد در طغیان جوانان دخالت داشت؟» مینویسد: «به نظر من هیچ. این تهمت را برای انصراف ذهنها از علل اساسی طغیان ساختهاند».
حال آنکه هرچند در گردهماییها و تظاهراتِ برپاشده در فرانسه در طول ماه مه «مسائل جنسی» به عنوان موضوع و مطالبه سیاسی چندان مطرح نشد اما یکی از محوریترین دستاوردهای جنبش مه ۶۸ از قضا مربوط به همین روابط جنسی یا سکسوالیته و آزادیهای گوناگون در این زمینه است.
وانگهی اکنون حتی در گزارشها و یادبودهای نمایشی و بیمایه نیز به مجادله لفظی معروف در ژانویه ۱۹۶۸ میان کوهن بندیت (ستارهنمایش یا وُدت ماه مه!) و فرانسوا میسوف وزیر ورزش در در دوران حکومت ژنرال دوگل به عنوان یکی از رویدادهای پیشنشانه جنبش مه اشاره میشود. و مهمتر از همه این که شعارهای دیوارنوشتهای در همان روزها مانند «بدون مانع کام بگیرید»، «هرچه بیشتر عشقبازی میکنم بیشتر دوست دارم انقلاب کنم، و هرچه بیشتر انقلاب میکنم بیشتر دوست دارم عشقبازی کنم» گواه حضور سکس و سکسوالیته در جنبش ماه مه است.
بنابراین این حرف مصطفی رحیمی که طرح مسائل جنسی در یک جنبش مبارزاتی نوعی «تهمت» زدن به آن است نشانهای از غلبهی برخی نگاهها و ارزیابیهای سنتی در میان حتی روشنفکران مستقل آن دوره است.
نمونه دیگر، مقاله یادشده در اردیبهشت ۱۳۵۹ در کتاب جمعه است. حتی احمد شاملو که گاه به آنارشیسم نیز ابراز علاقه کرده است مقالهای را با عنوان «انقلاب ماه مه ۱۹۶۸ فرانسه» انتخاب و ویرایش میکند که فرد مبارزی به نام طریق علی که از شاهدان وقایع ماه مه در پاریس بوده به زبان انگلیسی نوشته است و «ترجمه و تلخیص» فارسی آن با اسم مستعار «آزاده» در شماره ۳۲ منتشر شده است.
هرچند این مقاله حاوی عکسها و مطالب مهمی درباره جنبش مه است اما روح و نگرش حاکم بر آن کاملاً ایدئولوژیک و اینبار تروتسکیستی است. زیرا طریق علی یکی از چهرههای معروف انترناسیونال چهارم بوده است. جالب است که مترجم یا ویراستار متن فارسی در آغاز مقاله ضمن معرفی طریق علی به گرایش سیاسی او هیچ اشارهای نمیکند و مینویسد: «در این مقاله سعی شده است مطالب او فقط به عنوان گزارش یک شاهد عینی اقتباس شود و حتیالامکان مواضع سیاسی وی در مقاله انعکاس نیابد».
سپس نقلقولی نسبتاً بلند از لنین در بارهی اهمیت و ضرورت «حضور رهبران انقلابی جلوتر از تودهها» و تکهشعری از تی اس الیوت در سرلوحه مقاله نقش بسته است.
چنین است که حتی در یکی از مستقلترین و معتبرترین نشریات روشنفکری فارسی، دوازده سال پس از ماه مه نیز هنوز نشانهای از آشنایی و توجه به اساسیترین ویژگی ماه مه، یعنی اندیشه رادیکال و نقد لیبرتری، به چشم نمیخورد.