توفان راست تندرو برعلیه سرمایهگذاری خارجی
با عقد قرارداد توتال در حوزه پارس جنوبی که هرچند از لحاظ کمی مبلغ قابل توجهی از سرمایهگذاری خارجی در حوزه مسائل نفتی محسوب نمیشود، اما دارای این اهمیت است که نخستین شرکت اروپایی است که در فضای کنونی که دولت ترامپ معاملات با ایران را بر خلاف سلف سابق خود، زیر علامت سوال قرار داده است حاضر به سرمایه گذاری شده وعنصری نمادین محسوب میشود که میتواند مشوق و الگوی دیگران وشرکتهای خارجی برای سرمایهگذاری در ایران شود. واکنش سنگین راستهای تندرو علیه این قرارداد کاملا سوال برانگیز است و نشان میدهد بیش از آنکه دغدغه منافع ملی و اقتصادی کشور در سر داشته باشند، هدفهای سیاسی خود را دنبال میکنند.
ابتدا کافی است نگاهی به گذشته بیاندازیم تا ببینیم که در حوزه پارس جنوبی چه تحولاتی رخ داده است :
زنگنه که درهشت سال دولت خاتمی تلاش زیادی برای احیاء پارس جنوبی و افزایش برداشت از چاههای مشترک با قطر داشت و در اواخر دوره خاتمی نزدیک به دویست هزار نفر درعسلویه مشغول به کار بودند، در دولت احمدینژاد شاهد آن بود که گویی افرادی در دفتر آقای احمدی نژاد برای قطر کار میکردند و با کارشکنیهای صورت گرفته و سوء مدیریت در وزارت نفت در دور اول احمدی نژاد اکثر کمپانیها کار خود را رها کردند و با شعار خودکفایی توسعه پارس جنوبی را از حیز انتفاع انداختند. در این دوره قراردادهای پارس جنوبی رهاشد و برخی قراردادها نیز که با کمپانیهای غیرمعتبر چینی به امضا رسید عملا یا آغاز نشد و یا درهمان شروع کار نیمهتمام باقی ماند که همه آنها در دوره روحانی فسخ شدند و دردوم احمدی نژاد نیز تحریمهای بینالمللی سبب شده بود که شرکتهای خارجی به این موضوع نزدیک نشوند و شرکتهای داخلی نیز بهخاطر کمبود سرمایه و تکنولوژی و نیز تحریمهای سنگین و نیز فساد مالی در قراردادها در توسعه میادین چندان نتوانند کاری به پیش ببرند. هنوز تخمین درستی از میزان خسارت به ایران بابت سوءمدیریتها و تحریمها مشخص نشده است ولی برخی کارشناسان رقمی معادل 80 تا 120 میلیارد دلار در مورد عدم استفاده از میادین مشترک که نصیب قطر شده است را ذکر میکنند.
شرکت توتال که در ابتدا منتظر قرارداد هستهای و بعد منتظر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شد و در نهایت بعد از پیروزی روحانی تصمیم به حضوردر بازار جذاب ایران گرفت. این امر که منطقا باید مورد حمایت جناحهای محافظه کار قرار بگیرد که همواره به دولت انتقاد میکردند که پس این نتایج اقتصادی برجام چه شد، حالا قرارداد با توتال را علیه منافع ملی میدانند و از این بابت دولت را متهم به خیانت و معادل قرارداد ترکمانچای میکنند .
واقعا چه دلایلی در پشت نقاب این تبلیغات مخالفت با سرمایهگذاری خارجی وجود دارد و چه اهدافی را دنبال میکنند؟
الف- اختلال و وقفه در امر سرمایه گذاری خارجی
دست راستیهای تندرو که از شکست در انتخابات ریاست جمهوری عصبانی و شوکزده هستند تصمیم گرفتهاند که زهر خود را به جان دولت واریز کنند، تا نتواند گامهایی را که میخواهد بردارد و مهمترین و حیاتیترین حوزه برای این هدف اختلال در مسیر سرمایه گذاری خارجی است. زیرا تحلیل روحانی و اکثر اقتصاددانان این است که تنها راهی که دولت میتواند بر چنین رکود سنگین و بیسابقه غلبه کند، جذب سرمایه گذاریهای خارجی متنابع در حوزه نفت وگاز است. طرحهایی که دولت ایران آنها را حدود 200 میلیارد دلار ارزیابی کرده است. برای انجام چنین کاری هم سیاست تنشزدایی لازم است و هم آرامش سیاسی . مخالفین در حوزه سیاست خارجی سعی میکنند با شعارهای تند در حوزه سیاست خارجی و در حوزه داخلی با تبلیغات سنگین علیه سرمایه گذاران خارجی بذر تردید را در اذهان تصمیمگیری آنها بکارند. رهبر ایران البته که موقعیت بحرانی سیستم را میداند همانطور که از بیانیه امروز وزارت نفت در پاسخ به وزیر سابق نفت معلوم است از این قراردادها حمایت میکند ، اما تندروها از هر کارو شیوهای میخواهند استفاده ببرند تا موتور حرکت دولت را که نیازمند جذب سرمایه است را خالی و از حرکت باز دارند.
ب- اختلال در سرمایه گذاری داخلی
در بازار ایران به ویژه هنگامیکه رکود حاکم باشد یکی از علائمی که مشوق سرمایه گذاران داخلی برای قرار دادن پول و سرمایههایشان در مسیر تولید نحوه حضورشرکتهای خارجی در اقتصاد ایران است. اگر این حضور پرتعداد باشد آنها این را نشانه این میگیرند که بازارهای بینالمللی میخواهند با ایران کار کنند و بازاری قابل دوام است و آنها هم حاضر به قبول ریسک سرمایه گذاری میشوند.
فضاسازی سنگین برای سرمایه گذاری خارجی و منصرف کردن آنها سبب روی گرداندن سرمایههای داخلی از تولید میشود و پولها به سمت دلالی و تجارت میرود و این جایی است که همین گروههای ذینفوذ منتظر آنها نشستهاند .
ج- سازماندهی نارضایتیهای اقتصادی
در جایی که دولت قادر به جذب سرمایههای داخلی و خارجی نشود نارضایتیهای کارگری افزایش مییابد و دولت در برابر غول بیکاری که قول غلبه بر آن را داده است فلج و ناکام میماند و این جایی است که راستهای تندرو میتوانند سازماندهی ناراضیان اقتصادی را بر علیه دولت ترتیب دهند. مثال اعتصابات کارگری و تظاهرات بیکاران وغیره ، که دولت را ناموفق نشان دهد و آن را فلج کند.
د- شکاف میان حامیان دولت
ناکامی در این حوزههای اقتصادی و نارضایتی مردم ، در میان حامیان دولت و نیز جناحهای اصلاحطلبان اختلاف میاندازد، چون هیچکس نمیخواهد خود را شریک شکست و ناکامی بداند و عدم موفقیت دولت شانس پیروزی اصلاح طلبان را در انتخابات آینده کاهش میدهد. لذا با این وضعیت میتوانند در درون جامعه و نیروهای سیاسی شکاف ایجاد کنند. زیرا دولت در حوزه سیاسی برای اقدامات اصلاح طلبانه با محدودیتهای بیشتری مواجه است و فقط حوزه اقتصاد و مدیریتی است که میتواند ناجی دولت باشد.
بنابراین بنا به دلائلی که گفته شد کسانی که قصد مهار و پایین آوردن دولت روحانی را دارند،همه تلاشهای خود را خواهند کرد که روند سرمایهگذاری خارجی با اختلال و وقفه روبرو شود . هرچند که آنها غافلند که آتش ضررهای ناشی از این کار دامن آنها را هم خواهد سوزاند اما درحال حاضر آنها فقط به انتقام خود از روحانی و پایین آوردن ماشین دولت می اندیشند.