مرگ پنهان در سایه معیشت
خبر اعتصاب کارگران معادن زغالسنگ کرمان با خواست افزایش ضریب سختی کار و افزایش حقوقشان و در مخالفت با خصوصیسازی، هفتههای گذشته در رسانهها بازتاب داشت. آنچه در خبرهای مربوط به این اعتصاب بیشتر مورد توجه قرار گرفت، مساله حقوق و اخراج کارگران در نتیجه خصوصیسازی بود و آنچه ناگفته مانده، خطرهایی است که در پی خصوصیسازی، جان کارگران را تهدید خواهد کرد.
شاید اگر مساله معیشت در ایران تا این اندازه وارد تنگنا نمیشد، به فاجعهای که در پی خصوصیسازیهای مشابه در دیگر معادن زغالسنگ کشور رخ داد، بیش از پیش توجه میشد. نگاهی به آنچه پیشتر در مناطق دیگر و در پی خصوصیسازی رخ داد، نشان خواهد داد حتی در صورت ادامه کار، چه در انتظار کارگران معادن زغالسنگ کرمان خواهد بود.
فاجعه معدن زمستان یورت آزادشهر که متعلق به بخش خصوصی بود، هنوز خیلی قدیمی نشده است. در ۱۳ اردیبهشتماه ۱۳۹۶، در اثر انفجار در یکی از تونلهای بنبست معدن در عمق ۱۳۰۰ متری، ۴۳ معدنچی جانشان را از دادند. یکی از معدنچیان همان زمان گفته بود این معدن سنسور تشخیص گاز ندارد و این حادثه به همین دلیل رخ داده است. بعدتر، در آبانماه همان سال، رییس دادگستری استان گلستان کارفرمای معدن را مقصر بروز حادثه اعلام کرد. هادی هاشمیان، رییس کل وقت دادگستری استان، گفت: «بازرس این پرونده شركت صنعتی و معدنی شمال شرق را بهعنوان كارفرمای كارگاه و با توجه به نبود سیستم تهویه مناسب و كافی در تونل، نبود مسیرهای كمكی برای تهویه، ندادن آموزشهای لازم و كافی و نبود نظارت بر كارگران برای جلوگیری از ایجاد هرگونه شعله یا جرقه داخل تونل، مجهز نبودن لوکوموتیوها به تجهیزات رادیاتور اگزوز و نبود تشکیلات امداد و نجات و مدیریت بحران در معدن، ۱۰۰ درصد مقصر شناخته است.»
مروری بر همین بند از سخنان هاشمیان نشان میدهد این معدن در واقع فاقد هر نوع تجهیزات ایمنی بوده است و این مساله در معدن زغالسنگ، که نشت گاز متان در آن امری طبیعی است، یعنی سودجویی بر بستر فاجعه با هزینه از جان معدنچیانی که در عمق زمین مشغول به کارند. اما این موضوع خاص معدن زمستان یورت نیست و بسیاری از معادن زغالسنگی که به بخش خصوصی واگذار شدهاند با وضعیت مشابهی دستبهگریباناند.
خصوصیسازی، نمک بر زخمی کهنه
معادن ایران و بهطور خاص معادن زغالسنگ ایران از گذشته استانداردهای ایمنی پایینی داشتهاند و با پیشرفت فناوری، نهتنها این استانداردها بهتر نشده، بلکه با خصوصیسازی، ایمنی در کل به فراموشی سپرده شده است.
مایننیوز، پایگاه خبری و تحلیلی معادن ایران، در سال ۱۳۹۵، میزان حوادث معادن زغالسنگ ایران را صد برابر آمریکا اعلام کرد. در تیرماه گذشته، گازگرفتگی در تونل شماره ۷ یکی از معادن خصوصی زغالسنگ البرز مرکزی، واقع در جاده آلاشت، باعث جان باختن ۲ کارگر شد. یکی از کارگران معادن زغالسنگ البرز مرکزی همان زمان به همشهری گفت: «ما هر روز در معدن منتظر حادثهایم و مرگ رفیق زندگی ما شده است.» در همین گزارش همشهری آمده است که پس از حادثه معدن زمستان یورت، بر ایمنسازی معادن در سراسر کشور تاکیدهایی شد، اما در عمل، پیمانکاران اقدامی برای ایمنسازی معادن صورت ندادند.
پیمانکاران برخی معادن با وجود همه هشدارها و تاکیدها، تلاش چندانی برای ایمنسازی معادن خصوصی خود ندارند و این بیتفاوتی بلای جان کارگران شده است. دلیل مساله، آنطور که مصطفی رنجبر پاشاکلایی، عضو هیات مدیره نظام مهندسی معدن مازندران، به ایلنا گفته است، پایین بودن قیمت زغالسنگ و تجهیزات فرسوده و قدیمی است. در حقیقت، معادن زغالسنگ با شیوه اداره دولتی دیگر سودآور نبودند و در نتیجه، به بخش خصوصی واگذار شدند تا با هزینه از جان کارگران به سوددهی برسند.
انجمن زغالسنگ ایران در مهرماه سال ۱۳۹۷ در نامهای که برای اعلام مصوبه آن انجمن مبنیبر توقف ارسال زغالسنگ به ذوبآهن اصفهان تا تعیین تکلیف قیمت واقعی آن ارسال کرد، بر مساله کاستن از هزینهها با صرفهجویی در ایمنی تاکید کرده و نوشته بود که افزایش قیمت خرید زغالسنگ، «افزایش سنگین هزینههای تولید در این بخش را پوشش نمیدهد و در شرایط فعلی، افزایش قیمت تجهیزات ضمن ایجاد بحران اقتصادی، موجب کاهش ضریب ایمنی معادن زغال سنگ، بهخصوص در نگهداری تونلها و کارگاههای استخراج، گردیده است».
با استناد به یک گزارش ایلنا که همزمان در سال ۱۳۹۷ منتشر شد، در ۸ سال منتهی به سال ۱۳۹۷، بهطور میانگین سالانه ۴۴ نفر از معدنچیان بهدلیل اهمال کارفرمایان در ایمنسازی و نوسازی معادن، ضعف در سیستمهای نظارت ایمنی و حفاظت فنی، جان خود را از دست دادهاند و تقریبا سه برابر این تعداد در هر سال در اثر ریزش معدن، انفجار و مسمومیت گازی آسیب جبرانناپذیر دیدهاند.
اما مساله فقط آسیبهایی نیست که کارگران معادن زغالسنگ حین کار میبینند. خصوصیسازی، دستمزدهای پایین و نبود تامین اجتماعی مناسب آسیبهای پنهان دیگری در پی داشته است.
دو شیفت کار در معادن زغال، زندگی زیر سایه سنگین مرگ
حتی اگر این موضوع بهطور رسمی تایید نشده باشد، گزارشهای رسانهای بسیاری از کار دوشیفته در معادن زغالسنگ ایران سخن گفتهاند، پدیدهای که بهدلیل حقوق پایه بسیار پایین معدنچیان، بهصورت غیررسمی رواج یافته است و علاوه بر کاهش ایمنی شرایط کار، بر سلامت کارگران تاثیر میگذارد. این مساله در معادن خصوصی زغالسنگ در ایران بسیار رایج است و تاثیر جبرانناپذیری بر سلامت کارگران دارد.
یکی از مشکلات جسمی کار در معادن زغالسنگ، مشکلات ریوی و تنفسی است که مطابق استانداردهای جهانی باید با پایش منظم سلامتی کارگران، اقدامهایی برای کاهش آثار مخرب این شرایط کاری صورت گیرد. اما در ایران، نهتنها از چنین پایشی خبری نیست، بلکه شیفتهای کاری پیاپی بر تبعات مخرب این کار افزوده است.
فاطمه صادقی، رییس گروه عوامل شیمیایی و سموم مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت، در گفتوگو با ایسنا، به بخشی از این مشکلات اشاره کرده است. به گفته او، صدا، گرما و رطوبت، ارتعاش پرتوها و تاریکی از عوامل مشکلزا در معادناند. کنترل صدا در معادن دشوار است و مشکل افت شنوایی ناشی از صدا در کارگران معدن شایع است. او همچنین مواجهه با پرتوهای رادون در معادن زیرزمینی را مسبب افزایش خطر ابتلا به سرطان ریه معرفی کرده است.
اما یکی دیگر از بیماریهای مشهور کارگران معادن زغالسنگ ریه سیاه است. در این بیماری، گرد زغال در ریه انباشته و باعث تورم، فیبروز و در موارد شدید، نکروز (مرگ بافتی) ریه میشود. در ایران، براساس پژوهشی که نتایج آن در سال ۱۳۸۰ منتشر شد، میزان شیوع این بیماری بین کارگران معادن استان کرمان ۲۱ درصد برآورد شده بود و پژوهش جدیدتری در این زمینه در دست نیست. توجه داشته باشید که این پژوهش درمورد معادن ذغال سنگ استان كرمان در سال ۱۳۷۷انجام شده است که که وضعیت ایمنی معادن در آن زمان، بهمراتب از امروز بهتر بود.
نبود تهویه مناسبــ که در زمره عوامل بروز حوادث در معادن زغالسنگ برشمرده میشود و یکی از عوامل اصلی بروز حادثه در معدن زمستان یورت هم بوده استــ و همراه نداشتن ماسک مناسب از دلایل اصلی بروز بیماری ریه سیاهاند. در چنین شرایطی، کار دوشیفته در معادنی با تهویه ضعیف و بدون تجهیزات کافی، عملا نرخ شیوع بیماری ریه سیاه و سایر بیماریهای ناشی از کار در معدن را چند برابر خواهد کرد.
بنابراین، به نظر میرسد آنچه کارگران کرمانی به آن متعرضاند فقط مساله درآمد و بیکاری نیست، بلکه عواقب خصوصیسازی بینظارت و بدون ضوابط دقیق است که در آن به مساله ایمنی و سلامت این کارگران کمتر توجه شده و آنها را بین دوراهی معیشت کوتاهمدت و سایه مرگ در میانمدت سرگردان کرده است.