ایران برجام را به چه باخت و عواقب چنین باختی چه خواهد بود؟
خروج آمریکا از برجام، سرنوشت توافق هستهای ایران را به محاق فرو برد. آمریکا ادامه تعهد خود به این سند را منوط به ایجاد اصلاحاتی در این توافق کرده بود؛ اصلاحاتی که هنوز امیدی به آن نیست. قرار است ایران در آبانماه ۹۷، با شدیدترین تحریمهای تاریخ آمریکا مواجه شود. تحریمهایی که صادرات نفت ایران، این شریان حیاتی حکومت تهران را هدف قرار میدهد. بسیاریاز شرکتهای خارجی، قراردادهای خود با ایران را نیمهکاره رها کردهاند؛ شرایط اقتصادی هر روز بدتر میشود و باتلاقی که حکومت تهران در آن گیر کرده، مردم را نیز به سراشیبی فقر و گرسنگی کشانده است.
سؤال ایناست که هدف آمریکا در فشار آوردن به ایران از مجرای برجام چیست؛ و درصورت پافشاری تهران بر سیاست فعلی، ایران برجام را به چه میبازد؟
دونالد ترامپ، رییس جمهوری آمریکا، در دیماه ۹۶ اعلام کرد که اروپا سهماه برای اصلاح برجام زمان دارد. اصلاحاتی که شامل فعالیت موشکی ایران، اطمینان از ابقای محدودیتها بر توانایی ایران در غنیسازی اورانیوم حتی پس از اتمام دوره ۱۵ساله توافق، و بالاخره دخالتهای ایران در منطقه و بهخصوص در بحران سوریه میشود.
تضاد سیاستهای تهران با منافع آمریکا در منطقه، اکنون از هر زمانی ملموستر است. تهران با کمک روسیه، نهتنها مانع رسیدن غرب به هدفش در سوریه شد، بلکه از فرصت بحران داخلی سوریه، برای تحکیم موقعیت سیاسی و نظامی خود در منطقه و نیز پیشبرد اهداف فرقهگرایانه مذهبی-سیاسی در منطقه، استفاده فراوانی کرد.
دستاوردهای میدانی کوتاهمدت ایران در جنگهای نیابتی در منطقه، ممکن است سیاستگذاران تهران را در تخمین آثار بلندمدت و زیانبار سیاست مداخلهمحور خارجی دچار اشتباه محاسباتی خطرناکی کرده باشد.
در چند سال گذشته، ایران با دایرکردن پایگاههای متعدد نظامی در سوریه و انتقال آشکار نیروهای حزبالله لبنان، شبهنظامیان حشدالشعبی عراق، «لشکر فاطمیون» و نیز تسلیحات موشکی به سوریه و عراق، ایده هلال شیعی و راه زمینی خود به دریای مدیترانه را بیش از هر زمان دیگری به واقعیت نزدیک کرده است؛ امری که با در نظر گرفتن مواضع خصمانه ایران نسبتبه اسرائیل، خواب راحت را از سیاستگذاران تلآویو ربوده است. تکرار ادعای «از بین بردن رژیم جعلی» به سربیت اظهارات مقامات سیاسی و نظامی تهران تبدیل شده است و درگیریهای غیرمستقیم اخیر این دو کشور در سوریه، میتواند به جرقهای برای جنگی خانمانسوز در منطقه تبدیل شود.
از طرفی دیگر، دستاوردهای میدانی کوتاهمدت ایران در جنگهای نیابتی در منطقه، ممکن است سیاستگذاران تهران را در تخمین آثار بلندمدت و زیانبار سیاست مداخلهمحور خارجی دچار اشتباه محاسباتی خطرناکی کرده باشد. انحلال برجام و بازگشت تحریمهای سخت، تنها بخشی از عواقب این سیاست منطقهای ایران است.
شواهد هماکنون نشان از این دارد که اروپا قادر به حفظ برجام نیست و درصورتیکه سه قدرت فرانسه، آلمان و بریتانیا نتوانند آمریکا را به معافیت شرکتهایشان از تحریمهای واشنگتن متقاعد کنند، جمهوری اسلامی ایران در چنان موقعیت دشوار و آسیبپذیری قرار خواهد گرفت که در چهار دهه عمرش، بهخود ندیده است.
از آنجا که حکومت تهران هنوز هیچ نرمشی درخصوص تجدیدنظر در سیاست منطقهای خود و مذاکره برسر برنامه موشکی نشان نداده است، انتظار نمیرود گشایشی در بنبست بهوجودآمده حاصل شود. مزید بر این، اقدام ایران در حمله موشکی به احزاب کرد مخالف حکومت جمهوری اسلامی ایران در خاک عراق، که به باور ناظران، هشداری به آمریکا و همپیمانان منطقهایاش مانند اسرائیل و عربستان سعودی بود، معادلات سیاسی پیش رو برای زمامداران ایران را پیچیدهتر میکند.
رویکرد انعطافناپذیر تهران از یک طرف و اظهارات دونالد ترامپ، رییس جمهوری آمریکا، مبنیبر اینکه «ایران یا مذاکره میکند یا اینکه اتفاقی خواهد افتاد»، از طرفی دیگر، آینده روشنی را برای ایران رقم نخواهد زد. علیاکبر ولایتی، مشاور امور بینالملل رهبر جمهوری اسلامی نیز در واکنش به فشارهای آمریکا، گفته است که منطقه غرب آسیا، منطقه ما (ایران) است و هر کشوری حق دارد در منطقه خودش باشد.
حکومت جمهوری اسلامی ایران، ممکن است با پافشاری بر دخالتهای منطقهایاش، توافق هستهای خود با غرب را به رویکرد سیاست ایدئولوژیک خارجی و جنگ نیابتی با قدرتهای منطقهای، بهطورکلی ببازد.
چنین رویکرد انعطافناپذیری در سیاست خارجی، مردم ایران را سخت به مخاطره انداخته است؛ سیاستی که افکار عمومی ایران را به واکنش شدید و منفی وادشته است. شعارهای مکرر مردم مانند «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» و «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» در اعتراضهای دیماه ۱۳۹۶ در ۹۰ شهر ایران، خود گواه این مدعاست. بیتوجهی رژیم تهران به خواست مردم، بازگشت تحریمها و سقوط بیسابقه ارزش ریال ایران در دو ماه اخیر را بهدنبال داشته است که میتواند سفره مردم را از این هم که هست خالیتر کند.
اکنون حکومت ایران دربرابر یک انتخاب تاریخی قرار دارد. یا باید سیاست خارجی خود در یمن، سوریه، بحرین، عراق، افغانستان و لبنان را تغییر دهد و به رویکرد غیرمداخلهجویانه و بهدور از فرقهگرایی شیعیمدار در خاورمیانه روی آورد، یا به استقبال دورهای دیگر از رویارویی با غرب و بهخصوص آمریکا برود. رویاروییای که کمترین هزینهاش برای حکومت، انحلال کامل برجام و بازگشت تحریمها و برای مردم ایران، فشارهای کمرشکن اقتصادی خواهد بود. فشارهایی که ممکن است سرانجام تحمل مردم را سرریز کند.
در نتیجه، بعید نیست که حکومت ایران با پافشاری بر دخالتهای منطقهایاش، توافق هستهای خود با غرب را به رویکرد سیاست ایدئولوژیک خارجی و جنگ نیابتی با قدرتهای منطقهای، بهطور کلی ببازد؛ باختی که عواقبش البته، بعید نیست دفتر ساختار سیاسی در ایران را برای همیشه ورق بزند.