ده روزی که ایران را تکان داد
بعد از ده روز برگزاری تظاهرات در ایران که سونامی سیاسی بی سابقهای را در ایران رقم زد اکنون با آنکه تظاهرات ادامه یافته و حتی هواداران حاکمیت نیز به تظاهرات خیابانی روی آوردهاند، فرمانده سپاه پایان تظاهرات را اعلام میکند و رهبر نگران رژیم اسلامی ایران بجز اظهار نظری کوتاه و باز دشمن را عامل اصلی تظاهرات دانستن، ترجیح داده فعلا نظارهگر باشد. ضمن اینکه تهدیدهای دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا نیز وی را به تجدید نظر در تصمیم اولیهاش برای سرکوبی کامل تظاهرکنندگان واداشته است . در این حال وزارت کشور در یک اقدام فریبکارانه کل تظاهرات کنندگان را در ۹۳ شهر ۴۲ هزار نفر اعلام کرد، اما به خوبی هویداست که گیجی ناشی از این سونامی بیسابقه که نظام آمادگی مواجهه با آن را نداشت بر همه ابعاد روابط جامعه و دولت پرتوی جدید افکنده و چالشهای متعددی را در این زمینه برملا ساخته است. نگاهی به این چالشها و گسلها در درون جامعه و ساختار قدرت کمک بیشتری به پرتوافکنی بر اعتراضات اخیر و نتایج آینده آنها بر نظام سیاسی کنونی خواهد داشت :
الف- آشکارسازی شکافها
بررسی این اعتراضات نشان میدهد که برخی از شکافهای درون جامعه در تکوین این تظاهرات موثر بوده است:
نخست- شکاف میان طبقات اجتماعی : در اکثرشهرهای کوچک که به گستردگی این تظاهرات دامن زد، گروههای تظاهرکننده عمدتا ترکیبی از میان کارگران بیکارشده، تهیدستان شهری و نیز جوانان بیکار و فاقد چشم اندازی امید بخش به آینده بودند. این گروهها از لحاظ اجتماعی درهرم مناسبات اجتماعی جایگاهی برای خود احساس نمیکنند و در مقایسه با طبقات متوسط و مرفه بشدت احساس تبعیض و ناعدالتی میکنند و تمایل ده سال طبقات مرفه ومتوسط نیز بر نشان دادن و به رخ کشاندن سمبلهای و معیارهای مادی به عنوان موفقیت و برتری نیز بر درجه گسترش این شکافها افزوده است و لذا این شورش نوعی شورش اجتماعی هم علیه گروههای طبقات بالا نیز به شمار میرود.
دولت روحانی نیز اصولا چندان خود را نماینده آنها نمیداند وعنایت چندانی به این گروهها ندارد و بیشتر به مشکلات طبقات متوسط توجه دارد . سیاستهای دولت قبل در توزیع مستقیم منابع مالی و نیز ارسال پول در پاسخ به نامههای شکایت ارسالی و نیز حضور مستقیم در میان طبقات محروم نیز در این دولت چندان جدی گرفته نمیشود که بخشی از آن بخاطر خصوصیات روحانی مربوط میشود.
این گروههای ذکر شده به لحاظ روحی و روانی و حس سرخوردگی و خشم ناشی ازآن پتانسیل اعتراضی بالایی دارند که اگر رهبری هوشمندی در داخل این حرکتها وجود داشته باشد از آنها میتواند در مسیر مسالمتآمیز بهره برداری قدرتمند کند و بسیج سیاسی پایداری را رقم بزند و در عین حال بخشی از آنها نیز میتوانند ابزار دست جناحهای قدرتطلب درون ساخت قدرت شوند.
دوم - شکاف میان مراکز شهری و شهرهای کوچک است. این اعتراضات شکاف بزرگ دیگری را نیز به خوبی نشان داد و آن این بود که در تظاهرات کنونی عمدتا در شهرهایی انجام شد و در شبهای مختلف تداوم یافت و حتی عمده کشته شدگان این تظاهرات نیز از شهرهای کوچک و بی حاشیه از جنبه سیاسی بودند که مردم و جوانانش از موقعیت بی آینده و تاریک خود به تنگ آمده بودند.
دولتهای ایران همیشه از جنبه سیاسی معمولا در رسیدگی فوری به پایتخت و مراکز استانها توجه بیشتری دارند. شهرهای کوچک فاقد صدایی در رسانههای دولتی و حتی روزنامهها هستند و لذا این تظاهرات صدای آنها را در رسانهها مطرح میکند و لذا دوباره انگیزههای بیشتری برای حضور در تظاهرات برای دیده شدن به منظور حل مشکلاتشان دیده میشود. روحانی نیز در این زمینه توجه کافی نداشته است و در سفرهای استانی مدتهاست بجز مراکز استانی از شهرها و روستاها بازدید نمیکند. جهانگیری نیز که در دور قبل این وظیفه را بجای روحانی انجام میداد با سپرده شدن کارها در دور جدید به محمود واعظی رییس دفتر روحانی عملا از حجم سفرهای استانیش کاسته شده است. در مجموع بنظر میرسد که این شکاف دائما در حال افزایش است .
سوم- شکاف سنی میان موافقان ومخالفان است . نگاهی به فیلمهای تظاهرات مخالفان وموافقان نشان میدهد که تظاهرات مخالفان عمدتا متشکل از مردان جوانانی است که تجربه انقلاب ۵۷ و سرکوبی دهه ۶۰ و ۷۰ در اذهان آنها وجود ندارد و لذا به نوعی بیهراس به شورش انقلابی دست زدهاند که در آن نفی کلی رهبران و ارزشهای نظام جمهوری اسلامی را فریاد می زنند. اما در تظاهرات موافقان نظام که در چند روز گذشته برگزار شد میانگین سنی شرکتکنندگان بالا بود و این نشان میدهد که محافظه کاری و انقلابی گری در شکاف نسلی میان پدران و فرزندان خودنمایی میکند. طبیعی است که هرچه بخش جوانان خشمگین در این تحولات افزایش یابد، پیدا کردن راههای مصالحه و گفتگو محور با نظام سیاسی حاکم برای خروج از بن بست و بحران کنونی نیز مشکلتر و در نهایت ناممکن میشود.
ب- بحرانها
اعتراضات بحرانهای جدیدی را نیز که در ساختار قدرت وجود داشت نشان داد:
- بحران کارآمدی: مهمترین بحرانی که نظام با آن مواجه است بحران کارآمدی است. نظامهای سیاسی هستند که اقتدارگرایند ولی علیرغم اینکه سیستم با روندهای غیر دمکراتیک اداره می شود و آزادیهای عمومی را نیز پاس نمیدارند و در بسیاری از موارد مخالفین را هم سرکوب میکنند، اما در اداره زندگی معیشتی جامعه نسبتا موفق هستند .مدل چین سنگاپور و مالزی نمونههایی از این دست هستند که اداره کشور دمکراتیک نیست اما سیاستهای اقتصادی بر مبنای بسیج منابع مالی و انسانی صورت میگیرد، آزادیهای اجتماعی از آن نوع که پیش از انقلاب مردم ایران به وفور از آن برخوردار بودند و در عین حال دیسیپلین روابط درونی نظام میزان بهرهوری تولید و اشتغال را افزایش میدهد.
شکل نظام ایران است که در این جنبه هم فاقد توانایی لازم است بخاطر اقتصاد دوگانه میان نهادهای اقتصادی تحت نظر رهبری و دولت تمرکز لازم وجود ندارد و در آمدهای مربوط به منابع عمومی به خزانه دولت وارد نمیشود و در عین حال بخاطر سیاستهای تنگ نظرانه و ظاهرگرایانه امکان مشارکت وبهرهوری از نیروهای مستعد و تحصیلکرده غیر حزب اللهی، بخاطر بی اعتمادی سیستم به این افراد از بین میرود و مدیریت به سمت مدیریت چاپلوس و غیر کارآمد سوق داده میشود.
بحران کارآمدی نیازمند یک جراحی مدیریتی در سیستم است که سختترین بخش حل موضوع است و نظام هنوز به آن تن درنداده است. جدا از بخش اداره کشور و امور اقتصادی، در حوزه امور مذهبی و امنیتی سیستم نیز این بحران به خوبی مشهود است. وقتی که تریبون اصلی تبلیغات مذهبی حمایت و توجیه سیاستهای نظام در نمازهای جمعه بدست افراد نا کارآمد و فاسدی همچون علم الهدی، احمد خاتمی و نیز صدیقی قرار دارد که حتی افراد با گرایشات مذهبی نیز نمیتوانند با این نوع سخنان ارتباط برقرار کنند و توجیه شوند. یعنی حتی در زمینه تبلیغات مذهبی نیز که باید نقطه قوت نظام باشد سیستم ناکارآمد است.
- بحران اعتماد و مشروعیت: نخستین بحران نظام که در این اعتراضات آشکار شد بحران اعتماد و مشروعیت بود.
نظام حاکم همیشه مدعی بود که نقطه قوتش پایگاه مردمی است، مشروعیتش بر گرفته از رای مردم است و درعین حال اکثریت مردم مسلمان به نظام به عنوان نظام اسلامی و اطاعت از رهبری و ولی فقیه را به عنوان وظیفهای مذهبی به عنوان نماینده مشروع مذهبی مینگرند. چنین تصویری که آینده نظام را پایدار نشان میداد. اکنون با سونامی تظاهراتی که در شهرهای مختلف برگزارشد با ترک جدی روبرو شده است. به این معنی که اعتقادات مذهبی مردم دیگر هیچ پایهای برای حمایت از نظام تولید نمیکند و با رشد این بحران نظام اعتماد و محبوبیت اعتماد بنفس رهبرانش را تضعیف کرده و حتی سخنرانی منتخب ۲۴ میلیونی نتوانست از حجم تظاهرات علیه نظام بکاهد و لذا نظام برای بقای خود دست به دامن نیروهای نظامی برای مقابله با اعتراضات مردم شد .
در این حال مداخلات پر هزینه رژیم در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن و بحرین و دشمنی غیر قابل توجیه با عربستان سعودی که بهترین روابط را با ایران در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، برقرار کرده بود، هزینه سالی یک میلیاردی نگهداری حزب الله لبنان و دهها سازمان ضد نظم با ایدههای تروریستی در افغانستان و کشورهای عربی و آفریقایی ، از دیگر موضوعاتی است که در شعارهای تظاهرکنندگان تجلی داشته ؛ شعارهائی چون، سید علی حیا کن سوریه رو رها کن فکری به حال ما کن و نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و مرگ بر حزب الله ، به خوبی خشم مردم را از سیاستهای رهبر رژیم آشکار کرد.
طبیعی است که این روشها موقعیت نظام را در میان جامعه با دشواریهای بیشتری روبرو می سازد و زمینههای حل بحران را برایش دشوارتر میسازد و قابلیت بسیج متقابل را نیز که از ویژگیهای سیستم بوده ، متزلزل میسازد و خیابان و حضور مردم در خیابان را که نظام امری انحصاری و متعلق به خود میدانست اکنون از دستش خارج خارج کرده است .
- بحران امنیت: یکی از ادعاهایی که نظام برای توجیه طبقه متوسط همیشه مطرح میکند مسئله امنیت و ثبات در کشور بود و همیشه ادعا میکردند، در مقایسه با کشورهای منطقه، ایران جزیره ثبات است . با وقوع این رخدادها مدعای نظام با مشکل جدی روبرو شد و گروههای طبقه متوسط و مرفه را وحشت زده کرد و همین باعث شد که گروههایی حتی به فکر خروج سرمایههاشان از ایران بیفتند. بازار بورس سقوط کند و نیز قیمت ارز بخاطر همین وحشت نزدیک تا 7درصد در عرض چند روز افزایش پیدا کند.
- بحران کنترل وسرکوب: فرهاد رهبر رئیس دانشگاه آزاد اسلامی دوهفته پیش در شانزدهمین همایش سراسری هماندیشی دبیران استادان دانشگاههای سراسر کشور در مشهد با اشاره به اینکه دانشگاه تهران در سال ۸۸ مرکز فتنه بود، اظهار داشت که متصدیان امور بدون آنکه لشکری داشته باشند توانستند در مقابل آن فتنه بایستند و با تعدادی اندک، فتنه را سرکوب کنند.
او اظهار داشت که اگر چنین فتنهای هم در دانشگاه آزاد رخ دهد، حتی اگر یک نفرهم باشد که در مقابل آن بایستد خواهد توانست که با آن مقابله کند. این تصویر رویایی که او از توانایی دستگاه سرکوب میدهد دو هفته بیشتر طول نکشید که پوچیاش، ثابت شد . بحران در دستگاه کنترل و سرکوب نظام بدلائل گوناگونی در این حوادث خود را نشان داد.
نهادها و سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی نظام بخاطر موازی کاری و رقابت حاد و منازعهای که میانشان وجود دارد، نتوانست در پیش بینی و مدیریت بحران موفق عمل کند. هر چند بعد از گذشت چند روز مجبور شدند شتابزده نسبت به جمع کردن اوضاع اقدام کنند. ولی به هرحال دستگاه سرکوب بخاطر این رقابتها و این ناتوانی با ترکهایی مواجه شده است.
بنابراین بحران در سازوکار سرکوب از مهمترین مشخصههایی است که اگر این ناکارآمدی و اختلاف نظر در آن ادامه یابد ، قطعا در فضای تندی که شکل گرفته است، جنبههای منازعه ممکن است بخاطر این نا کارآمدی شکل خشونت آمیزتری به خود بگیرد و یا حتی منجر به فروپاشی نظام شود. در چند روز اخیر برای جلوگیری از این امر شورای عالی امنیت ملی سعی کرده مداخله بیشتری برای هماهنگی و سازماندهی نیروها انجام دهد . باید دید در این امر چگونه و تا چه حد موفق خواهند شد .
نتیجه گیری
شکافهای چندگانه درون جامعه در حال گسترش هستند. ولی این شکافها همراه با بحرانهای درون ساختار قدرت، نظام را با موقعیت دشواری روبرو ساخته است. مضافا بر اینکه بحرانها همزمان با هم در حال گسترش هستند. بحران بی اعتمادی همراه با بحران ناکارآمدی و مشروعیت و کنترل، موقعی که باهم ترکیب شوند فشار فزایندهای را بر مناسبات کل نظام وارد میکند که برای خروج موفقیتآمیز از آن راهی جز جراحیهای بزرگ برای نظام باقی نمی گذارد که دولت نیز باید آغازگر آن باشد و آنگاه صریحا دولت باید نهادهای دیگر درون ساختار قدرت مانند مجموعههای زیر نظر رهبری را نیز مشمول این جراحیها قرار دهد.
اما بنظر میرسد که نهادهای نظام از جمله دولت هنوز شجاعت انجام این تصمیم گیری را پیدا نکرده است . تاخیر در تصمیم گیری صورتحساب هزینههای خروج از بحران را روز بروز افزایش میدهد .