مرگ ترانهسرای «رقیب» در غربت غرب
ناصر رستگارنژاد، از معدود بازماندگان ترانهسرایی و ترانهسازی دهههای ۳۰ تا ۵۰ ایران، ۲۲ آذرماه در سکوت خبری غریبی، در شمال کالیفرنیا درگذشت. رسانههای محلی منطقه زندگیاش خبر درگذشتش را منتشر نکردند. در ایران هم فقط روزنامه اطلاعات با انتشار عکسی از او و با تیتر «ترانهسرای مهتاب درگذشت» خبر مرگ او را اعلام کرد. ترانهسرایی که برخی از کارهای درخشان موسیقی پاپ دهههای ۳۰ تا ۵۰ را سرود و بسیاری از این آثار را هر ساله خوانندگان نامآشنا و گمنام در این سو و آن سوی دنیا در محافل و مجالس بازخوانی میکنند، ترانههایی چون «مهتاب»، «رقیب» و «شانه» که از معروفترین ترانههای تاریخ موسیقی معاصر ایران، بهخصوص در فضای موسیقی پاپ و پاپ کلاسیک، است.
او البته در سالهای بعد از انقلاب حضور چندانی در فضای رسانهای نداشت و بهرغم اینکه در ترانهسرایی چهرهای نامدار بود، ترجیح داد با خوانندگان و آهنگسازانی که او از آنها با عنوان لسآنجلسی یاد میکرد همکاری نکند و همین امر میتواند دلیلی باشد برای کماعتنایی به خبر درگذشتش.
چرایی همکاری نکردن با خوانندگان لسآنجلس
در یکی از معدود گفتوگوهایی که با یکی از شبکههای تلویزیونی لسآنجلس، پیام جوان، انجام داد، رستگارنژاد گفت یکی از دلایلی که او در غرب به کار ترانهسرایی ادامه نداد پیدا نکردن صدای موردنظرش بود و اکثر خوانندگانی که در این منطقه زندگی میکردند نتوانستند قانعش کنند برایشان ترانهای بنویسد. او در سالهای ابتدایی دهه ۸۰ شمسی ترانههایی برای خوانندهای به نام شهلا ساخت، که از جمله آنها برداشتی از یکی از قطعات معروف روسی به نام «چشمان سیاه» بود. شهلا خود ایرانی روستبار بود و این قطعه را با تنظیم تازهای از ناصر چشمآذر و با شعری از رستگارنژاد به بازار موسیقی عرضه کرد.
رستگارنژاد در همین گفتوگو عنوان میکند پیشنهادهایی از سوی برخی خوانندگان لسآنجلسی داشت که تقریبا اکثر آنها را نپذیرفت. حتی گفت روزی شهرام شبپره با او تماس میگیرد که ترانه معروف «شب بود، بیابان بود» او را بازخوانی کند، اما با تغییراتی در اشعار، که او مخالفت میکند، اما شهرام شبپره بهرغم مخالفت رستگارنژاد، این ترانه را با تنظیمی جدید و برخی تغییرات بازخوانی کرد.
رستگارنژاد قبل از انقلاب در سال ۱۹۶۳ به آمریکا آمد. او درباره دلیل آمدنش به غرب کمتر سخن گفته است، اما در برخی از گفتوگوهایش به درگیری با یک مقام عالیرتبه در ایران اشاره کرده است، که به نظر میرسد دلیل اصلی او برای ترک ایران بوده است.
دعوت به آمریکا و اجرای برنامه در معرفی موسیقی ایرانی
پیش از مهاجرت رستگارنژاد به آمریکا، هنری کاول (Henry Cowell)، رییس بخش موسیقی دانشگاه کلمبیا و استاد جان کیج، موزیسین معروف، به ایران میآید و رستگارنژاد، که به زبان انگلیسی تسلط داشت، در ایام حضور کاول در ایران راهنما و مترجمش میشود. اطلاعات و دانش موسیقایی و شعری رستگارنژاد تحسین این نظریهپرداز موسیقی را برمیانگیزد و همانجا به او پیشنهاد میدهد برای معرفی موسیقی ایران و تدریس در آمریکا به دانشگاه کلمبیا برود. کاول شیفته موسیقی ایرانی بود و در کارنامه کاریاش چند اثر هم با نام ایران تصنیف کرده است. به نظر میرسد این دعوت و نیز اختلاف با مدیر عالیرتبه دست به دست هم دادند تا رستگارنژاد رخت سفر بندد و راهی دیار غرب شود.
در غرب، چند ماهی مهمان دانشگاه کلمبیا بود، اما دو سال بعد، در سال ۱۹۶۵، کاول میمیرد و رستگارنژاد ترجیح میدهد در چند دانشگاه آمریکا سخنرانیهایی را در معرفی موسیقی ایران برگزار کند.
چنانکه خود رستگارنژاد در آن گفتوگوی یکونیم ساعته بیان کرد، کنسرتی در کارنگی هال نیویورک اجرا کرد که با قدردانی محمود فروغی، فرزند محمدعلی فروغی، سفیر وقت ایران در آمریکا، روبهرو شد و حتی روزنامه نیویورک تایمز نیز در مطلبی، از کارش نوشت. او بعدها در دانشگاههای پرینستون و نیویورک هم کنفرانسهایی برای معرفی موسیقی ایرانی برگزار کرد.
از کودکی تا کهنسالی و مرگ
رستگارنژاد در سال ۱۳۱۸ در شهر رشت به دنیا آمد. از گوش و هوش موسیقایی بالایی برخوردار بود، چنانکه اصوات را بهراحتی بهصورت نت درمیآورد. در سالهای اولیه ورود به رادیو، جذب متنها و آهنگهای بازاری و سبک شد. در کنار ترانهسرایی، دستی در نواختن سنتور داشت و از همین رو، از معدود ترانهسراهایی بود که با ساز هم آشنا بود. او نخستین متنهای خود را روی آهنگهای «کوچهوبازاری» گذاشت که از میان آنها «شبهای میگون» با صدای خواننده معروف آن سالها، غزال (لیلی قوانلو)، فراگیرتر شد. بخش مهمی از ترانهسراییهای رستگارنژاد با همکاری مثلث هنری عباس شاپوری،آهنگساز، پوران، همسر شاپوری، و خودش شکل گرفت و از بین آنها ترانههای «شب بود، بیابان بود»، «شانه»، که برگرفته از یک ملودی عربی بود، و «رقیب» معروفتر از سایر کارهاست. به او و شاپوری و پوران لقب سه تفنگدار را داده بودند.
رستگارنژاد را بهنوعی باید کاشف و معرف ویگن دِردِریان نام نهاد؛ برخی از کارهای درخشان موسیقی پاپ کلاسیک دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی با ترانههای رستگارنژاد و صدای ویگن در خاطرهها زنده است، «مهتاب»، «رقیب» و «بهخاطر او» از جمله این آثار به شمار میرود.
رستگارنژاد در دورهای نیز با قاسم جبلی، خواننده موسیقیهای لالهزاری، همکاریهایی داشت، که حاصل آن ساخت ۹ ترانه برای جبلی بود. برخی از این ترانهها با الهام از ترانههای عربی و با شعر فارسیای که رستگارنژاد سروده بود ساخته و به عموم عرضه شدند.
در کارنامه کاری او بیش از ۲۰۰ ترانه به چشم میخورد که عمده آنها حاصل سالهای درخشان دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی است، سالهایی که او و سیمین بهبهانی در زمره ترانهسرایان ثابت خوانندگان و آهنگسازان مختلف از هر دسته و ردهای بودند. رستگارنژاد از همکاری بیشتر با مهدی خالدی، بزرگ لشکری و مجید وفادار نیز خبر داده بود.
چند دهه از عمر رستگارنژاد در کالیفرنیا گذشت و او بهجای ترانهسرایی، عمده وقتش را به برگزاری برخی کلاسهای تحلیل شعر و موسیقی گذراند، تا سرانجام روز ۲۲ دی و بعد از گذراندن دورهای در بستر بیماری، در شمال کالیفرنیا بهدرود حیات گفت.