خطر در کمین است؛ نشانههای پیش از خودکشی را جدی بگیرید
گزارش سازمان بهداشت جهانی درباره مرگومیر ناشی از خودکشی، زنگ خطر را به صدا درآورده است: سالانه حدود یک میلیون نفر در سراسر دنیا جانشان را بهخاطر خودکشی از دست میدهند. پرسش اینجاست که چه عاملی باعث میشود هر سال، این همه آدم به زندگیشان پایان دهند؟ امروز سهشنبه ۱۰ سپتامبر (۱۹ شهریور)، روز جهانی «پیشگیری از خودکشی» نامگذاری شده و این در حالی است که به گواه متخصصها و پژوهشگرها، پیشرفتها در حوزه سلامت روان همچنان چند دهه عقبتر از سایر حوزههای پزشکی بهویژه سلامت جسمانی است.
برای کسی که تجربه افسردگی حاد و درماندگی روحی نداشته درک این موضوع دشوار است. اما لازم است بدانیم فرد مستعد خودکشی بهقدری رنج میکشد که راه دیگری پیش پایش نمیبیند. در سالهای اخیر، سازندگان و تولیدکنندگان سریالهای تلویزیونی از جمله شبکه نتفلیکس با ساخت سریالهایی مانند «۱۳ دلیل برای اینکه...»، که البته با اقتباس از رمانی با همین عنوان مقابل دوربین رفته است، سعی در آگاهیبخشی و هشدار درباره خودکشی بهویژه در میان نوجوانها داشتهاند.
مراقبت و توجه به سلامت روان افراد در واقع، نوعی سرمایهگذاری است که میتواند به نجات جان افراد بسیاری کمک کند و حتی در کاهش هزینههای درمانی موثر باشد. کارشناسهای سلامت روان بر لزوم توجه بیش از پیش به «پیشگیری» بهموقع از بیمارهای روانی تاکید کردهاند، بهجای آنکه وقتی کار از کار گذشت و نشانههای بیماری ظهور کرد، تازه به فکر چاره و درمان بیفتیم. پژوهشگرهای حوزه سلامت روان رویکرد کنونی در درمان بیماریهای روانی را به درمان بیماری قلبی بعد از ایست قلبی تشبیه کردهاند.
به گزارش روزنامه گاردین، در نیم قرن گذشته، انقلابی که در حوزه مراقبت از تناسب اندام، رژیم غذایی و صنعت دارویی رخ داده سلامت جسمانی را متحول کرده است. با وجود این، تاکنون کوششهای بسیار اندکی برای مراقبت و حفظ سلامت روان افراد صورت گرفته است.
ران سی کسلر (Ron C Kessler)، استاد و پژوهشگر دانشکده پزشکی هاروارد، در اینباره به خبرنگار گاردین میگوید: «پیشگیری از اختلالهای روانی در مقایسه با سایر حوزههای پزشکی پیشرفت بسیار اندکی داشته است.»
او در ادامه اضافه میکند: «وضعیت حوزه روانپزشکی و روانشناسی مثل این است که به شیوه سالهای دهه ۱۹۵۰ بیماریهای قلبی و عروقی را درمان کنیم که منتظر حمله قلبی بمانید و تازه وقتی اتفاق افتاد، بدانید که چه کنید.» کسلر درباره اهمیت پیشگیری از بروز اختلالهای روانی گفت: «باید قدری بیشتر به سرچشمه (و علل بروز این اختلالها) نزدیک شویم.»
بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی (WHO)، فقط در سال ۲۰۱۷، از هر هشت نفر تقریبا یک نفر یا در مجموع، ۹۷۰ میلیون نفر در سراسر دنیا به نوعی اختلال روانی مبتلا بودند. از سویی، شمار افرادی که به دنبال معالجه و درماناند رو به افزایش است.
هاروی وایتفورد (Harvey Whiteford)، استاد و پژوهشگر سلامت روان جامعه از دانشگاه کویینزلند، در گفتوگو با خبرنگار گاردین تصریح میکند: «بیماریهای روانی در دنیا همهگیر نشده است، ولی بیشتر دربارهاش بحث و گفتوگو میشود و افراد بیشتری به دنبال معالجه و درماناند.»
نتایج پژوهشها نشان میدهد خدماترسانی در این حوزه با کمبود جدی نیرو مواجه است. فقط ۱۰ کشور، که اغلب آنها در اروپای غربی قرار دارند، به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر، بیش از ۲۰ روانپزشک دارند. از سوی دیگر، فقط پنج کشور در سراسر دنیا به ازای هر هزار نفر، بیش از یک نیروی روانپزشک دارند و فقط دو کشور ترکیه و بلژیک به ازای هر هزار نفر، از حضور یک پرستار در حوزه سلامت روان بهرهمندند.
افزایش توجه و حساسیت روی مساله «پیشگیری» بهسرعت رو به گسترش است، اما همچنان با وضعیتی پیچیده و بغرنج روبهروییم، چرا که هنوز درک و شناخت کافی از اختلالها و سلامت روان وجود ندارد. به عقیده وایتفورد، میشود کارهایی صورت داد اما در این زمینه اطلاعات کافی نداریم، ضمن اینکه خارج از حوزه سلامت قرار میگیرند.
این استاد و پژوهشگر در ادامه صحبتهایش تاکید میکند، مساله فشار خون، کلسترول و ترک سیگار مطرح نیست بلکه با عواملی خطرساز مانند کودکآزاری، خشونت خانگی، قلدری و ژنتیک روبهروییم.
بیشتر بیماریهای روانی تا قبل از سن ۲۵ سالگی بروز میکنند. از این رو، برخی متخصصها عقیده دارند لازم است از مقطع تحصیلی راهنمایی به نوجوانها آموزشهای لازم درباره پیشگیری از خودکشی و خودزنی (آسیب زدن به خود) داده شود.
ریکاردو آرایا، استاد کینگز کالج لندن، عقیده دارد آموزش و آگاهیرسانی در این زمینه باید پیش از نوجوانی و از همان دوران کودکی آغاز شود. آرایا بهطور مشخص ۱۰ سالگی را سنی میداند که پیشگیری واقعی فقط تا آن زمان امکانپذیر است.
وایتفورد با تاکید بر اهمیت طرز فکر و تفسیر شخص از حوادث تلخ زندگی، میگوید: «در دنیای سلامت جسم، شما همان چیزی هستید که میخورید و در دنیای سلامت روان، همان چیزی هستید که فکر میکنید.»
چطور به فرد مستعد خودکشی کمک کنیم و نجاتبخش جان یک انسان باشیم؟
فرد مستعد خودکشی ممکن است درخواست کمک نکند، اما معنایش این نیست که یاریرسانی در این جور مواقع ضرورتی ندارد. افرادی که به زندگیشان پایان میدهند دلشان نمیخواهد بمیرند، فقط میخواهند به درد و رنجی که روح و روانشان را تسخیر کرده است پایان دهند. پیشگیری از خودکشی با تشخیص بهموقع و جدی گرفتن علایم هشداردهنده آغاز میشود. اگر گمان میکنید میان اعضای خانواده یا دوستانتان کسی هست که به فکر خودکشی افتاده، ممکن است بترسید موضوع را مطرح کنید. اما در اینباره تردید به خود راه ندهید و مطمئن باشید صریح حرف زدن از افکار و احساسات درباره خودکشی میتواند نجاتبخش جان یک انسان باشد.
باورهای رایج و غلط درباره خودکشی
۱) باور غلط: کسانی که از خودکشی حرف میزنند، در عمل دست به این کار نخواهند زد.
واقعیت: تقریبا تمام کسانی که اقدام به خودکشی میکنند، پیشتر نشانه هشدارآمیزی بروز دادهاند. حتی از اشارههای غیرمستقیم به مرگ یا خودکشی بهراحتی نگذرید، جملههایی مانند «وقتی بمیرم، متاسف خواهی شد» یا «راه دیگری پیش پایم نمانده» بر جدی بودن احساس و احتمال خودکشی فرد دلالت دارند؛ اصلا مهم نیست این حرفها تا چه حد سرسری یا ظاهرا بهشوخی بیان شوند.
۲) باور غلط: هر کس اقدام به خودکشی میکند دیوانه است.
واقعیت: بیشتر افراد مستعد خودکشی نه خلاند، نه روانی. آنها انسانهایی بهغایت آشفته، غمگین، افسرده یا درماندهاند و با این حال، درد و رنج بیش از حد دال بر بیماری روانی نیست.
۳) باور غلط: افرادی که بر اثر خودکشی میمیرند کسانیاند که تمایلی نداشتهاند کمک بگیرند.
واقعیت: بررسیها نشان داده است بیش از نیمی از قربانیهای خودکشی تا شش ماه پیش از مرگشان دستکم یک بار به روانپزشک مراجعه و درخواست کمک کرده بودند.
بایدها و نبایدها در برخورد با فرد مستعد خودکشی
خودتان باشید. بگذارید فرد بداند شما دغدغه او را دارید و تنها نیست. کلمات درست اغلب بیاهمیتاند. اگر نگران و دلواپساید، صدا و رفتارتان نشان میدهد.
شنونده باشید. بگذارید فرد مستعد خودکشی درماندگی و خشمش را بیرون بریزد. مهم نیست مکالمه تا چه اندازه بهظاهر منفی باشد، واقعیت این است که گفتوگو به خودی خود نشانهای مثبت است.
همدل باشید. قضاوت نکنید. صبور و آرام و پذیرا باشید. دوست یا عضو خانوادهتان با صحبت درباره عواطف و احساساتش دارد کار درست را انجام میدهد.
امید بدهید. به فرد اطمینان بدهید که تنها نیست و احساسات و افکار خودکشی موقت و گذراست. بگذارید فرد بداند زندگی و جانش برایتان مهم است.
فرد را جدی بگیرید. اگر میگوید «خیلی افسردهام. دیگر نمیتوانم ادامه بدهم»، از او بپرسید «به خودکشی هم فکر کردهای؟». معنایش این نیست دارید فکر خودکشی را به او تلقین میکنید، بلکه دارید نگرانیتان را ابراز میکنید و اشکالی ندارد درددل کند و رنجهایش را با شما در میان بگذارد. در هر صورت، به او اطمینان بدهید حرفهایش را جدی میگیرید.
با فرد مستعد خودکشی بحث نکنید. از بیان جملههایی مانند «خودکشی تو به خانوادهات آسیب میزند» یا «نیمه پر لیوان را ببین» یا «تو که چیزی در زندگی کم نداری» خودداری کنید.
طوری رفتار نکنید انگار شوکه شدهاید. درباره ارزشمند بودن زندگی یا اشتباه بودن خودکشی سخنرانی نکنید.
برای مشکلات فرد راهحل پیشنهاد ندهید. نصیحت نکنید یا طوری حرف نزنید فرد احساس کند احساساتش و میلش به خودکشی بیاعتبار است و باید خودش را سانسور کند. مساله این نیست که مشکل فرد تا چه اندازه بغرنج است، بلکه میزان درد و رنجی است که دوست یا عزیزتان را به این حد از درماندگی رسانده است.
خودتان را سرزنش نکنید. شما مسئول رفع افسردگی دیگران نیستید. یادتان باشد شما مسئول شادی یا اندوه عزیزانتان هم نیستید، اما تا جایی که از دستتان برمیآید از کمک و یاریرسانی بهموقع دریغ نکنید.