پروسه صلح بدون زنان پروسه جنگ علیه زنان است
تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان هرچند قرنهاست شاهد کشمکش و درگیریهای بیشمار بوده است، زنان در این میان بیشترین آسیبها را متحمل شدند. تاریخ سیاه زنان افغانستان با قدرت گرفتن مجاهدین و سرنگونی دولت محمد نجیبالله در ۱۹۹۲ آغاز شد؛ برههای از تاریخ که زنان هیچ نقشی در انتخاب آن و حفظ ارزشهای برابریخواهانهشان نداشتند و در نهایت با دیکتاتوری سیاه طالبان، زنان عملا به شبحهای نامریی جامعه بدل گردیدند، شبحهایی که بهندرت حق ابراز وجود داشتند و تنها زیر سایه یک مرد به رسمیت شناخته میشدند.
امروز ۲۷ سال از آن تاریخ میگذرد. زنان زیادی قربانی جنگ شدند، قربانی انتحاری و فقر، اما خاطره هیچ جنگ و صلحی تصویر دو زن را از چهره تاریخ افغانستان هرگز پاک نخواهد کرد؛ زنی که در دوران حاکمیت طالبان در استادیوم کابل به قتل رسید، و فرخنده که بیرحمانه زیر پای مردان بیشمار جان داد.
در سال ۲۰۱۵، به گزارش الجزیره، افغانستان تنها مکانی شناخته شد که جای مناسبی برای زندگی زنان نیست. در سال ۲۰۱۹، آمار خشونت علیه زنان را بیش از ۷۰ درصد اعلام کردند. سیما سمر، پزشک و فعال حقوق بشر، معتقد است این شیوه و میزان خشونت تا پیش از جنگهای داخلی افغانستان بیسابقه بوده است. دستاوردهای زنان افغانستان، مبارزات و ایستادگیشان در برابر افراطگرایی، دهشت، خشونت، فقر و جامعه مردسالار افغانی فرخندههای زیادی را قربانی کرده است. شرایط نابرابر اجتماعی در کنار چالشهای دیگر عرصه فعالیت را برای زنان تنگتر کرده است و این در حالی است که ظریفه غفاری، نخستین شهردار زن میدانشهر، مرکز ولایت وردک، پس از هشت ماه ایستادگی برای حفظ سمتش، در حالیکه با زورمندان مسلح روبهرو بود، توانست کارش را آغاز کند؛ این یعنی فشار ساختاری، فشاری که مانع دستیابی عادلانه به فرصتهای مشروع است، مانعی که استعدادهای زیادی را قربانی ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، دینی و سیاسی میکند.
این روزها اما بحث صلح و تقسیم قدرت با طالبان مطرح است، مذاکراتی که چهره زنانه در آن بهندرت دیده میشود، مذاکراتی که باز هم در آن مردان حقوق اجتماعی زنان را تعیین میکنند و محدودیتهای سیاسی برای زنان وضع میکنند. با حضور ۳۰ درصدی زنان در جرگههای مشورتیِ صلح، زنگ خطر آینده مذاکراتی که با طالبان در جریان است از هماکنون در گوش زنان طنینانداز شده است، خطری که با نفی ۵۰ درصدی نقش زنان بهعنوان نیمی از پیکر جامعه، حضور آنان را به ۳۰ درصد تقلیل میدهد، خطری که سعی در حذف زنان از سطح رهبری جامعه دارد و تلاش میکند آنها را خانهنشین کند. گویی باز شبح مرگ روی مبارزات زنان سایه میافکند و چنان برنامهریزی کردهاند که فقط بهاندازه احکام اسلامی و شرعی به زنان حق زندگی بدهند.
از همین رو، سال جاری یکی از سرنوشتسازترین برهههای تاریخ زنان مبارز است و بزرگترین هدفشان بازنگشتن به گذشته است. آنچه امروز زنان افغانستان میخواهند به رسمیت شناخته شدن حقوق برابر و نقش ۵۰ درصدیشان در جامعه و سیاست است. امروز حقوق سیاسی زنان افغانستان به وزیر یا والی بودن خلاصه نمیشود، آنها رهبران آینده افغانستان خواهند بود. دیگر هیچ حکومتی نمیتواند صندلیهای دانشگاهها را از زیر پای زنان بکشد و مادرانی بیسواد به جامعه تحویل دهد. نقش زنان در سیاست و احوالات فرهنگیـاجتماعی امروز انکارناپذیر است. زنان افغانستان وزارت زنان را به طالبان تحویل نخواهند داد تا در عوض تحقیر، نفرت و خشونت دریافت کنند. پلی که زنان طی بیست سال گذشته ساختهاند مسیر آیندهشان است، نه گذشتهای تاریک که میراث جنگهای داخلی بود.