گذر نیما از افسردگی با «یکی از ما»
«کمیکام داستان آدمهایی است که توی جامعه ما زندگی کردند، خندیدند، خوشحال و ناراحت بودند و تمام اتفاقهای اجتماعی جامعه روی تکبهتک آنها تاثیر داشت. آدمهایی که همیشه در حاشیه بودند، تحت خشونت خانگی و اجتماعی قرار داشتند و دسترسی به کمک برای سلامت روانی و بهداشتی نداشتند. یکی از ما روایت همه این افراد است و همه جامعه رنگینکمانی را شامل میشود.»
«یکی از ما» تازهترین کار نیما نیا، شاعر، نقاش و نویسنده ایرانی مقیم واشنگتن در آمریکا است و ابتدا به زبان فارسی و بهوسیله «دوجنسگرا» در فضای مجازی منتشر شد؛ یک کمیکاستریپ که روایت چند دوست را دنبال میکند که لابهلای زندگی روزمره و مشکلات ایران، با جنس و جنسیت خودشان بیشتر آشنا میشوند و خودشان را پیدا میکنند. ترجمه انگلیسی «یکی از ما»، این روزها رایگان در اینترنت منتشر میشود.
«فکر میکنم کمیک به فضای زندگی و کاریام مرتبط بود. من از یک پیشزمینه ادبیات و نقاشی آمدم و نیازش را هم احساس میکردم، هم در خودم برای خلق کردن و هم نیازی را که توی جامعه میدیدم.»
«یکی از ما» از سوی دوجنسگرا به نیما پیشنهاد میشود که بهگفته او، مجموعهای از فعالهای اجتماعی کوییر فمینیسم است که در تلاش برای خلق نگاهی همهگرا نسبت به مسائل زندگی است.
«فکر میکنم از اولین تجربههای یک رسانه فارسی است که بهشکل سریالی داستانی مصور را منتشر کرد که شامل بر تمامی رنگهای پرچم رنگینکمان میشود، نه اینکه فقط در رابطه با جامعه گی و لزبین باشد. بهخاطر اینکه در جامعه ما آنقدر به روابط همجنسگرایی میپردازیم که بقیه گرایشهای جنسی به حاشیه میروند، دیده نمیشوند و ناشناخته میمانند. درواقع یکی از آنها دوجنسگرایی است که کمتر شناخته شده و افراد دوجنسگرا، آسیبهای جدی هم میبینند، هم از جامعه دگرجنسگرا و هم حتی از جامعه همجنسگرا. خیلی سعی کردم در این کمیک، روایت این انسانها را صادقانه بیاورم و چیزهایی که لمس کرده بودم، به تصویر بکشانم و بنویسم.»
برای مخاطب نوجوان، در تلاش برای کنار زدن افسردگی
«یکی از ما» به نیما کمک کرد تا با افسردگیاش کنار بیاید.
«توی یک دوره افسردگی خیلی شدید بودم و داشتم یک مرحلهای از سوگواری را طی میکردم، بهدلیل مرگ خواهرم که این پروژه بهم پیشنهاد شد. احساس کردم که الان میتوانم از زبان آنهایی که دیگر خودشان نیستند تا زندگیشان را روایت کنند و از سختیهایشان بگویند، من بهجایشان این فرصت را دارم تا آنها را تصویر کنم و روایت کنم. این انگیزه شخصیام بود و اینکه احساس میکردم وقتی مینویسم، یک نفر منتظر نشسته تا اینها را بخواند. این خیلی بهم انگیزه میداد. انگیزه اصلیام فکر میکنم آموزش بود. یعنی آموزشی که خلاءاش را احساس میکردم.»
نیما میگوید بعضیوقتها جامعه به یک سری گزینههای دیگر احتیاج دارد که مجزا از مقاله یا کلاسهای آموزشی باشند.
«مخاطبم را برای این مجموعه کمیک، نوجوانانی تعریف کرده بودم که تازه دارند وارد جامعه میشوند و استراتژیمان برای این کمیکها این بود که مطالب آموزشی را واردش کرده بودیم. بعد یک سری مسائل اجتماعی هم بود که بر این زندگیها تاثیر میگذاشت. مثلا توی این کمیک تصویر کرده بودم که گشت ارشاد یا حجاب اجباری چطوری در جامعه رنگینکمانی تاثیر گذاشته است.»
این مخاطب به نیما کمک کرد تا «یکی از ما» را کامل کند، «چون وقتی سوال میپرسیدند، تازه دستم میآمد اپیزود بعدی را چطوری بنویسم.»
فرازونشیبهای زندگی به شکل افسردگی درآمدند
افسردگی برای نیما بر اثر فرازونشیبهای زندگی شکل گرفته است.
«وقتی درگیر این پروژه شدم، عین یک درمان بود. یکی از شخصیتهای داستان خواهرم است. این داستان را از زبان آیدا روایت کردم و پایه داستان بر خاطرات او استوار است و همینطور شخصیتهای دیگر داستان، همه آدمهای حقیقی هستند که در جامعه با آنها معاشرت داشتم و خیلیهایشان مهاجرت کردند یا فوت کردند ولی خاطراتشان همیشه با من بود.»
حالا که با فاصله زمانی نیما به کتابش نگاه میکند، میگوید: «این اولین تجربه کمیکام بود و خیلی برایم هیجانانگیز بود. هر اپیزود را که میساختم، در اپیزود بعدی میتوانستم رشد خودم را ببینم و این برایم فوقالعادهترین حس ممکن بود.»
تن عریان آدمی رودرروی سایه سانسور از ایران
پیش از کمیک، نیما متمرکز بر نقاشی و سرودن شعر بود. در آخرین مجموعه نقاشیاش، او سراغ جنس، جنسیت و لحظههای اروتیک زندگی رفته است.
«در این مجموعه، بدنهای کاملا عریان در وضعیتهای اروتیک قرار میگیرند که شاید هرگز کسی حاضر نباشد در ملاءعام این لحظهها را ببیند. قصدم این بود تا لحظات خصوصی را که همیشه قایمشان میکنیم و راجع بهش حرف نمیزنیم، جلوی دید همه بگذارم.»
نیما میگوید اگر بهجای آمریکا الان در ایران بود، درگیر سانسور باقی میماند.
«در دوره ایرانم، انگاری که یک پرده خیلی ضخیم روبهرویم کشیده شده بود و با خودم و بوم و قلمم فاصله داشتم و باید خودم را سانسور میکردم. اگر هنوز توی ایران بودم، همچنان درگیر سانسور بودم. شاید آنقدر سانسور و حذف شده بودم که دیگر خودم نبودم. یعنی این نیمایی که اینجا الان هستم، آن را گم کرده بودم.»
«توراحافظی» که سانسور شد ولی منتشر نشد
نیما نیا پیشتر دفتر شعر «او مدام یک مرد است» را با انتشارات اچانداس مدیا در لندن، انگلستان منتشر کرده بود. دفتر شعر تازهاش، «توراحافظی»، بهرغم اینکه از سوی انتشارات بوتیمار در ایران پس از حذف چند شعر مجوز انتشار گرفت، ولی امکان انتشار نیافت.
«فکر میکنم چون به فارسی مینویسم و مخاطبانم فارسی صحبت میکنند، توی جامعه خودم در ایران میتوانم مخاطب بیشتری داشته باشم. همچنین چون همیشه مساله سانسور و ممیزی و نه شنیدنها بود، در نتیجه یک حس درونی داشتم که باید حتما یک کتاب را داخل ایران چاپ کنم. یک پروسه یک سال طولانی را گذراندم تا کتاب بعد اصلاحیه، مجوز بگیرد و متاسفانه چند تا از بهترین کارهایی که خودم خیلی دوستشان داشتم از آن حذف شدند و درنهایت کتاب مجوز گرفت. ولی بعد اینکه در نوبت چاپ بود، ناشر تماس گرفت و گفت گویا دیگر اجازه کار ندارند و نمیتوانند کتاب را منتشر کنند.»
«فکر میکنم که یکی از آن شعرها به اسم استریپتیز جهانی به سیلویا پلات تقدیم شده بود و حذف شد. یک شعر دیگر بهخاطر لحن و محتوا و فضای همجنسگرایانهای که داشت، حذف شد، چون تویش چند مرتبه کلمه لواط را آورده بودم. بقیه کارها را نمیدانم، شاید بهخاطر فضای اروتیکش بود یا بهخاطر آن لحن اجتماعی که داشت. خودم هیچوقت نفهمیدم که چرا.»