چگونه استرس میتواند در زندگی ما تغییر مثبت ایجاد کند؟
فشار عصبی که گاهی اوقات سلامت روان آدم را به خطر میاندازد و بر اساس یافتههای علمی، حتی بر جنین داخل شکم نیز اثرگذار است، به یکی از شاخصهای قرن بیستویکم تبدیل شده است.
ولی روانشناسان معتقدند فشار عصبی همیشه هم شر نیست. برخی استرسها شاید خوب و مولد باشند و باعث ارتقای سلامت جسم و روان ما شوند که به آن استرس خوب (eustress) میگویند و به گفته روانشناسان، زندگیمان بدون آن بیروح و بیمعنا میشد.
واکنش ما به استرس برای بقایمان حیاتی است، باعث ارتقای عملکرد و هوشیاری میشود و کمک میکند خود را برای شرایط پیشِ رو آماده کنیم. مثلا زمانی که قرار است در آزمونی شرکت کنیم، استرس و حتی اضطراب وادارمان میکند مطالعه کنیم.
دانیِلا کوفر (Daniela Kaufer)، پژوهشگر علوم اعصاب از دانشگاه کالیفرنیا برکلی، در مورد استرس خوب به شواهد روانشناختی تازهای دست پیدا کرده است. تیم پژوهشی او فعالیتهای مراکز یادگیری مغز (hippocampus) را در موشها بررسی کردند. ابتدا موشها را در معرض استرسهای بلندمدت و استرسهای ملایم که مشابه استرس خوب در انسان است، قرار دادند. استرس ملایم موجب شد سلولهای عصبی جدیدی در مغز رشد کند. فعالیت برخی از این سلولها در آمادگی برای موقعیت استرسزای بعدی دخیل بودند.
الکساندر لیختنفِلد، کارشناس روابط تجاری، میگوید: «اگر از منطقه امنتان خارج شوید، به شما فشار میآورد و انعطافپذیرتر میشوید. نه فقط از لحاظ عملکرد بلکه از تمام جنبهها ترقی میکنید.» این بدان مفهوم نیست که باید از خودمان زیادی کار بکشیم. اگر استرس خوب به سمت آشفتگی و درماندگی سوق پیدا کند، هیچ اثر مفیدی نخواهد داشت. در این حالت است که سر امتحان، مطالبی را که مطمئنید بلدید فراموش میکنید.
بنابراین، استقبال از موقعیتهای ترسآوری که خطر خاصی در بر نداشته باشد، مثل سوار ترن هوایی شدن، صحبت کردن در جمع و مصاحبههای کاری بهشدت توصیه میشود.
در موقعیتهای استرسزا، سطح هورمون استرس نیست که شدت استرس را تعیین میکند، نوع واکنش است که اهمیت دارد. در واقع، اینکه چقدر استرس دارید فیزیولوژی واکنش به استرس را مشخص میکند. اینجاست که باید از تنظیم احساسات سخن بگوییم، یعنی بهجای اینکه گوش به فرمان احساساتمان باشیم، با استفاده از روشهایی گوناگون، مثل درست فکر کردن، برخورد با آن از زاویهای دیگر و یا فقط اجتناب از موقعیتهایی خاص، میتوان به نتیجه دلخواه رسید.
یک روش دیگر هم این است که روی واکنش تمرکز کنید و احساساتتان را بپذیرید. سعی نکنید مدام تعدیلش کنید. بگذارید همانطور بمانند، چون به هر حال وجودشان دلیلی دارد. کمکم به شرایط چالشبرانگیز عادت میکنید. همین که به شرایطی خاص عادت کنید، واکنشهای بدنتان هم دیگر مثل سابق نخواهد بود.
البته آستانه استرس در برخی افراد بالاتر از دیگران است. ژنتیک، پیشینه، اتفاقهای دوره جنینی و نحوه عملکرد مغز، همگی تاثیرگذارند. بسیاری از این مولفهها از کنترل ما خارجاند. بنابراین نباید افراد را بهخاطر نوع واکنشی که به استرس دارد مقصر دانست.
پژوهشگران همچنین دریافتهاند که انرژی حاصل از استرس خوب میتواند جلوی خستگی را بگیرد. بر اساس یافتههای آنها، افرادی که شادترند و نسبت به کارشان احساس مثبتتر و هدفمندی بیشتری دارند، کمتر احساس خستگی میکنند.
بسیاری از افرادِ موفق در موقعیتهایی شکست خوردهاند، ولی همین شکستها هم برای آنها ارزشمند بوده است. آنها به خود میگویند: «خب، اگر این کار را بکنم، شاید شکست بخورم، ولی میدانم برای رسیدن به آنچه میخواهم گامی ضروری است.» این نگرش یعنی تبدیل نگاه منفی به نگاه مثبت.
برخی استرسها مطلوب و حتی ضروریاند، زیرا ما را به تکاپو میاندازند، بدون این چالشها زندگی کسلکننده میشد.