اطلاعات محرمانه، دلیل نزدیکی مرتضوی و احمدینژاد
دو کارشناس سیاسی مسائل ایران در گفتوگو با ایراناینترنشنال، اقدامات مرتضوی در دوران دادستانی را مستظهر به پشتیبانی رهبر ایران دانستند و تأکید کردند که نزدیکی میان مرتضوی و احمدینژاد در سالهای گذشته، به سبب اطلاعات محرمانهای است که دو گروه از نظام در اختیار دارند.
اخیراً، در آستانه محکومیت مرتضوی به دوسال حبس بهخاطر نقش او در قتل محسن روحالامینی، افشاگریهایی در مورد نقش مرتضوی در پرونده مرگ زهرا کاظمی نیز ازسوی اصلاحطلبان انجام شد.
مدتی پیش، علی یونسی، وزیر پیشین اطلاعات در دولت اصلاحات، در گفتوگویی، از اصرار غیرکارشناسی و غیرقانونی مرتضوی بر جاسوسخواندن زهرا کاظمی انتقاد کرد و محمدحسین خوشوقت، مدیر اداره کل مطبوعات و رسانههای خارجی وزارت ارشاد دولت خاتمی، خبر داد که پس از مرگ کاظمی، مرتضوی با تهدید او را مجبور کرده تا در گفتوگوی با خبرگزاری ایرنا بگوید که خبرنگار ایرانی-کانادایی زیر دست بازجوی وزارت اطلاعات، فوت شده است.
در مورد افشاگریهای اخیر خوشوقت و یونسی درمورد نقش سعید مرتضوی در پرونده زهرا کاظمی، با مرتضی کاظمیان و محمد رهبر، دو کارشناس مسائل سیاسی ایران گفتوگو کردیم. از این کارشناسان همچنین پرسیدیم سبب نزدیکی میان مرتضوی و گروه احمدینژاد در سالهای گذشته چیست و تبعات این نزدیکی برای نظام چه خواهد بود.
محمود احمدینژاد در آذرماه ۱۳۸۸، مرتضوی را بهعنوان رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز معرفی کرده بود و در اسفند ۱۳۹۰ نیز او را به مقام ریاست سازمان تأمین اجتماعی منصوب کرد. البته حمید بقایی، از نزدیکان احمدینژاد، چند ماه قبل، در دفاع از انتصابات فوق، گفته در زمان انتخاب مرتضوی به ریاست سازمان تأمین اجتماعی، نقش او در جنایت کهریزک مسجل نشده بود و از این جهت، مسؤولیتی متوجه احمدینژاد نیست.
مرتضی کاظمیان درمورد افشاگری خوشوقت و یونسی میگوید: «چه آقای خوشوقت، مدیرکل مطبوعات و رسانههای خارجی وزارت ارشاد دولت اصلاحات و چه آقای یونسی، وزیر اطلاعات وقت، در شرایطی دادههای افزونتری را در اختیار افکار عمومی قرار میدهند که قاضی مرتضوی به یکی از بازیگران سوخته جمهوری اسلامی تبدیل و مواجهه قضایی با او نهایی شده است». به بیان کاظمیان، یکهتازی و سرکوبگری مرتضوی در عرصه سیاست ایران، به اتکای برخورداری از حمایت «هسته اصلی قدرت» صورت رفته است. او میگوید: «مرتضوی چه زمانی که مستظهر به نگاه همدلانه رهبر جمهوری اسلامی، توقیف فلهای روزنامهها و نشریات اصلاحطلب و مستقل و غیرخودی را در دستور کار قرار داد، و چه آن هنگام که در مقام دادستان تهران به ارعاب و تهدید و اعمال خشونت علیه فعالان سیاسی و مطبوعاتی و دانشجویی همت گمارد، حاشیهای از امنیت برای خود تعریف کرده بود. … او با اعتماد به نفسی برخاسته از تکیه به شخص اول نظام و نیز متکی به همدلی سازمان اطلاعات سپاه و راست افراطی مستقر در دادگاه انقلاب، نهتنها در مواجهه با کنشگران جامعه مدنی یکهتازی میکرد، بلکه حتی در برابر دولت اصلاحات و وزارت اطلاعاتش ـ بماند وزارت ارشاد ـ خود را «غیرپاسخگو» و بلکه عنصری تهدیدزا تصویر و ارائه میکرد».
در نظر کاظمیان آنچه خوشوقت از مرتضوی تصویر میکند، تنها وجهی از تلاش دادستان وقت تهران برای سانسور و تحریف حقیقت و اعمال نفوذ غیرقانونی و سرکوب رسانهها توسط او را تبیین میکند.
محمد رهبر اما معتقد است که پس از قتل دکتر سیدامامی، فعال محیط زیست، در زندان که ازسوی دستگاه قضایی، خودکشی قلمداد شد، قوه قضاییه تحت فشار افکار عمومی و رسانهها قرار گرفت و هرچند پروندهسازی مفصلی برای سیدامامی آغاز شد و بهعنوان نمونه، صداوسیما در گزارشی مجعول، سیدامامی را محکوم به جاسوسی برای اسرائیل و آمریکا کرد، اما این اقدامات مانع از آن نشد که ازسوی اکثریت رسانهها و افکار عمومی، ماجرای کاووس سید امامی «قتل و جنایت» عنوان شود. در نظر رهبر، در چنین شرایطی، مصاحبه یونسی، وزیر سابق اطلاعات و پرده برداشتن او از نقش مرتضوی در قتل زهرا کاظمی، میتواند تلاشی قلمداد شود ازسوی دولت روحانی که یونسی در آن در مقام مشاوره است. او میگوید: «به نظر می رسد که آقای یونسی قصد دارد، نقش دستگاههای امنیتی موازی سپاه و قوه قضاییه و نیروی انتظامی را برجسته سازد و نشان دهد سالهاست که دستگیریها و بازداشتها و محاکمات، بی هیچ قانون و حساب و کتابی صورت میگیرد». از دید محمد رهبر، اهمیت مسأله در آن است که مرتضوی میتوانسته حتی خوشوقت را، با آنکه پدر او آیتالله خوشوقت، در بیت رهبر ایران صاحب نفوذ بوده است، «تهدید به معاونت در جاسوسی کند و از او اعترافی بگیرد و منتشر کند».
محمد رهبر اضافه میکند «به نظر میرسد یونسی قصد دارد تا قدری پردهها را بالا بزند و گوشزد کند که تا چه اندازه مافیای قدرت در دستگاههای امنیتی و قضایی، دست بالا دارند». او افشاگری یونسی را همچنین به ناامیدی او از اصلاح امور در همان پشت پرده نیز مرتبط میداند. به گفته او، جریان خودسری که در قتلهای زنجیرهای نقش داشته است، امروز «مثل سرطانی» همه ارکان قدرت را در ایران در بر گرفته و از افشاگریهای مقطعی نیز واهمه ندارد.
در پاسخ به سؤالی درمورد دلیل نزدیکی میان مرتضوی و حلقه احمدینژاد، مرتضی کاظمیان میگوید: «سوگمندانه باید گفت که منافع مشترک باند احمدینژاد ـ مشایی و آلودگیهای سیاسی ـ امنیتی مرتضوی، دو طرف را به این همراهی مشترک مجاب کرد. آنچه در بهمنماه ۱۳۹۱ و در مجلس هشتم، درجریان استیضاح وزیر کار وقت رخ داد (نمایش فیلم درخواست فاضل لاریجانی از مرتضوی) یک شاهد بسیارمهم از شدت و عمق همکاری سیاسی-امنیتی باند احمدینژاد ـ مشایی با مرتضوی است». در نظر او، «قابل پیشبینی است که طرفین این همکاری، دادههای مهمی از یکدیگر دراختیار دارند؛ همچنانکه از بازیگران اصلی باندهای رقیب نیز اطلاعات قابل توجهی در دست دارند».
کاظمیان معتقد است که «بازوی احمدینژاد» (یعنی مشایی) همچون خود احمدینژاد، هیچگاه سرکوب خونین اعتراض مدنی مترتب بر کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ را محکوم نکرده است و فراتر از آن، حتی تلاش میکند کارنامه سیاه مرتضوی را پالوده نشان دهد. او ادامه میدهد: «طنز روزگار است که قاضی مرتضوی در آستانه اوین است و باند احمدینژاد ـ مشایی راندهشده از حکومت هستند و با کارنامهای بسیار پرسشبرانگیز، خود را بهمثابه اپوزیسیون معرفی میکنند؛ و این همه، همزمان است با ادامه حصر غیرقانونی رهبران جنبش سبز از پس هفت سال، و ادامه «توقیف موقت» دهها روزنامه».
ازسوی دیگر، محمد رهبر، احمدینژاد را در سیاست ایران، مصداق کامل «مثَل بیبتگی» میداند که در همه سالهایی که در مسند ریاستجمهوری بود، سعی داشت تا پایگاهی در قدرت بسازد و بماند. در نظر او، اینکه احمدینژاد «دست سپاه را باز گذاشت و تا توانست مداحان و بیمایگان را مقام و مایه داد، همه به این برمیگشت که پایگاهی در حکومت نداشت و صعودش بهواسطه جنگ قدرتی بود که بین اصلاحطلبان و هاشمی در یکسو و خامنهای و سپاه در سوی دیگر، جریان داشت». به گفته رهبر، در این تنازع بقا، احمدینژاد علاقه داشت تا همواره دست پری از فسادها و رازهای مگوی داشته باشد و درصورت لزوم، از صنعت «بگم بگم» استفاده کند و در این راستا، مرتضوی را با آن پیشینه اطلاعاتی و قضایی پس از کنار گذاشتهشدن از قوه قضاییه، جذب خود کرد:«مرتضوی کسی بود که میتوانست به واسطه بیپناهی که داشت، به احمدینژاد وفادار بماند و در هجمه احمدینژاد به لاریجانیها ، آتشباری کند. او به یاد ما میآورد که چهطور مرتضوی «از فاضل لاریجانی که به تأمین اجتماعی آمده بود و رانتی میخواست، آتو گرفت و دوربین مخفی ساخت که احمدینژاد در مجلس پخش کرد» و مرتضوی هم از این نقش تازه، کمال استفاده را کرد. سرنوشت احمدینژاد و مرتضوی به هم گره خورده است و نظام اسلامی، توان برخورد با ایشان را ندارد، «چرا که هم احمدینژاد و مرتضوی، بسیار چیزها میدانند و هم اینکه با برخورد با این دو، زبان منتقدان نظام گشودهتر خواهد شد که پس بصیرت چه میشود». به گفته این کارشناس، برخورد با مرتضوی و احمدینژاد، نوعی اعتراف به «ظلم و بیبصیرتی» است که ازقضا، رهبر ایران بههیچعنوان، حاضر به پذیرش آن نیست.