چهل سال از صد و چهل سال
این مقاله مروری است تاریخی بر وقایعی که در روند مبارزه با حجاب اجباری از سالهای پیش از انقلاب مشروطه تا حرکت اعتراضی اخیر با نام «دختران خیابان انقلاب» اتفاق افتاده است و تا چهل سالگی انقلاب را دربر میگیرد.
بخش اول از واقعه بدشت در سال ۱۲۲۷ تا تظاهرات زنان در روز جهانی زن سال ۱۳۵۷ و وقایع تلخ دهه شصت را برشمرده بود. بخش دوم از دوران موسوم به سازندگی تا شروع دوران جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ را شامل میشد و بخش سوم، از وقایع جنبش سبز تا ایام چهلسالگی انقلاب را دربرمیگیرد.
۱. جنبش سبز، تداوم مبارزه با حجاب اجباری از خیابان تا زندان
هیبت زنان شرکتکننده در جنبش سبز، اساسا هیبتی در اعتراض به حجاب اجباری بود. زنان و دختران جوان ملبس به جامههایی رنگارنگ با شالهای سبز و سرخ و سفید، همگام با خیزش عمومی اعتراض خود به حجاب اجباری را نیز بهعیان نشان دادند. سبزپوشی و سبزکوشی این زنان آراسته، چنان چشم اهریمنان زنستیز را خیره کرد که اولین کشته جنبش، زیباترین زنده سبزپوش خیابانهای تهران بود!
تکرار تاریخ غمانگیز خالی شدن خیابانها و پرشدن زندانها و گذر اجباری از مرزها، این بار اما صدای اعتراض زنان ایران به حجاب اجباری را خاموش نکرد. همدستیها و قرارهای ناگفته میان کنشگران زن، فضاهای دیگری را برای تداوم این مبارزه میساخت.
وقتی که نسرین ستوده در زندان اوین به قیمت ممنوعالملاقات شدن از سرکردن چادر امتناع کرد و پیروز این میدان شد، آزاده دواچی در خارج از کشور و ژیلا شریعتپناهی در داخل، در دفاع از حرکت نسرین ستوده قلم زدند. همزمان، زن جوان هنرمندی نیز بیخبر از آنچه در زندان میگذشت، در نمایشگاهی با عنوان «دربرابر چشمهایت» پرترههای زنان ایرانی پس از کشف حجاب را به نمایش گذاشت.
در آن سوی مرز، ایرانیان دور از وطن، فضای سایبری را در اختیار گرفته بود. شکلگیری کمپینهای اعتراض به حجاب اجباری در میان فعالان حقوق زنان و حقوق بشر، مخاطبان گسترده شبکههای اجتماعی را به همکاری فراخواند. اولین کمپین سایبری در فیسبوک بهنام «نه به حجاب اجباری» در سال ۱۳۹۱ شمسی (۲۰۱۲ میلادی) از سوی گروهی از اعضای جنبش دانشجویی و زنان اکتیویست در داخل و خارج کشور به راه افتاد. این کمپین از فعالان حوزه زنان و حقوق بشر دعوت کرده بود که مطلبی کوتاه در اعتراض به حجاب اجباری بنویسند. این مطالب همراه با عکسی از آنها که قاعدتا عکسهای بدون حجاب بود، در صفحه فیسبوک این کمپین منتشر میشد. این کمپین در ماههای منجر به شروع زمزمه انتخابات ریاست جمهوری متوقف شد.
۲. از صدای پای اعتدال تا چکمههای سرکوب
با شروع مبارزات انتخاباتی میان نامزدهای ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، احتمال پیروزی دولت موسوم به اعتدال حسن روحانی و قولها وشعارهای انتخاباتی او بهویژه در حوزه حقوق شهروندی و حقوق بشر، روزنههای امید را از دل تاریکی هشت سال گذشته پدیدار کرد. گفتمان غالب آن دوران، یعنی حقوق شهروندی، زمینهای جدید برای طرح مساله حجاب اجباری بهوجود آورد. گروهی از فعالان جنبش زنان در ائتلافی با یاد و خاطره «هم اندیشی» از نو جمع شدند و مطالبات خود را با توجه به تجارب گذشته و شرایط جدید طرح کردند. این بار، بر لزوم منع حجاب اجباری صراحتا تاکید شد.
دینامیک ایجادشده در فضای اکتیویسم، نوعی همدستی و نوپیمانی میان زنان داخل و خارج کشور ایجاد کرده بود. کمپین «بیحجاب رای میدهم» تنها سه روز پیش از انتخابات به ابتکار زنان جوان اکتیویست که بهتازگی از کشور خارج شده بودند، راهاندازی شد. اکثر فمینیستهایی که در اولین سالهای پس از انقلاب از ایران خارج شده بودند، از این کمپین حمایت نکردند. آنها معتقد بودند که گفتمان حاکم در تشکیل این کمپین، شرکت در انتخابات است که از نظر آنها تحریم شده بود. درحالیکه مبتکران این حرکت، طبق سنت مبارزاتی جنبش زنان، دوران انتخابات را همچون دورهای نسبتا باز برای شکلگیری حرکتهای اجتماعی ارزیابی میکردند و این فضا را به سود ترویج گفتمان مبارزه با حجاب اجباری در اختیار گرفتند. این کمپین از زنانی که برای رای دادن وارد سفارت ایران در کشورهای غربی میشدند، میخواست که بدون حجاب وارد سفارت شوند. کمپین «بیحجاب رای میدهم» علیرغم مدت کوتاه سه روزه حیات خود، اما فرصتی مناسب برای ترویج گفتمان ضد حجاب اجباری بهویژه درمیان زنان ایرانی دور از وطن بود.
در داخل کشور، گروههای نوساخته زنان ازجمله «کانون شهروندی زنان» در قالب منشور حقوق شهروندی، خواهان حق انتخاب پوشش برای زنان شدند. درواقع اعتراض به حجاب اجباری در چارچوب حقوق شهروندی، نوعی رهیافت جدید برای پیشبرد گفتمان برابریخواهی بود. با نوشتن این منشور بهدست گروههای مختلف زنان، منع حجاب اجباری در میان اولویتهای مطالباتی این گروهها جای گرفت.
کمتر از سه ماه از آغاز به کار دولت جدید، شور و هیجان ایجادشده در درون جامعه مدنی زنان، با بدعهدیهای دولت نسبتبه وعدههای انتخاباتیاش، یک بار دیگر به نومیدی نشست. گشت ارشاد این بار در قالب «طرح حجاب و عفاف» با خشونت بیشتری به خیابان برگشت.
دستگیری نرگس محمدی، نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر و عضو کانون شهروندی زنان، ازسوی گشت ارشاد در سال ۱۳۹۲، خشم و اعتراض زنان را برانگیخت. عکس و نامه نرگس در اعتراض به رفتار گشت ارشاد حتی رسانههای دولتی را مجبور به موضعگیری کرد. زنان اصلاحطلب نیز در اعتراض به دستگیری نرگس و تقبیح رفتار گشت ارشاد، اطلاعیهای منتشر کردند.
در آستانه نوروز همان سال، کانون شهروندی زنان هفتسین نوروزی خود را با هفت حق زنان و با تاکید بر حق بر تن، حق پوشش و حق خیابان امن چید.
طرح حجاب و عفاف با مخالفتهای جدی مردم روبهرو شد. اندکی بعد «اسیدپاشان خودسر» نگران حجاب و عفاف جامعه شدند و حمله آغاز شد. وحشت اسیدپاشی به «بدحجابها» موجب تشکیل کمپینهای ضد اسیدپاشی شد. گروههای زنان در اعتراض به اسیدپاشی نظامیافته، به برگزاری تظاهرات مدنی اقدام کردند که به دستگیری نسرین ستوده و مهدیه گلرو انجامید.
در سال ۱۳۹۳شمسی (۲۰۱۴ میلادی)، کمپین «آزادیهای یواشکی» در فیسبوک به راه افتاد. مسیح علینژاد، طراح این کمپین در میزگردی در تلویزیون بیبیسی در پاسخ به نگارنده درمورد پتانسیل این حرکت برای پیوند با فضای اکتیویستی، چنین پاسخ داد: «این کمپین یک حرکت ژورنالیستی در فضای سایبری است (...) و اینکه الزاما به جنبش زنان بپیوندد، مسالهای است که ازسوی اعضای جنبش زنان میبایست پیگیری شود.» هرچند این حرکت در زنده نگهداشتن گفتمان مبارزه با حجاب اجباری در فضای سایبری موفق بود، اما در ایجاد پیوند منسجم با بدنه جنبش زنان، موفقیت چشمگیری بهدست نیاورد.
صمیمیت فضای سایبری، فضای باز، متعامل و پر از تصاویر زیبا و زنده، تجربه کردن لذت آشنایی و دوستی با کسانی در اقصی نقاط جهان و تصور عاملیت سایبری (از نوع کلکتیویسم) از یکسو و بالقوگی اعتراض به حجاب اجباری در جامعه و تداوم آن در زندگی روزمره زنان از سوی دیگر، ازجمله دلایلی بود که موجب شد این کمپین سایبری بعد از چهار سال، نزدیک به دومیلیون کاربر را به خود جذب کند.
تعداد قابل توجه کاربران این کمپین، اما تاثیر قابل توجهی در ایجاد یک حرکت اجتماعی نداشت و عموما در چارچوب یک کمپین سایبری و نه الزاما یک عمل اجتماعی ارزیابی میشد. موسس این کمپین بهکرات در مصاحبههای خویش یادآور شده بود که اراده و خواست راهاندازی یک جنبش برای تسخیر خیابان را ندارد و بهعنوان یک روزنامهنگار این کمپین را راهاندازی کرده است. ( شجاعی.۲۰۱۶.ص۸۳) هرچند با آغاز دور جدیدی از فعالیتهای این کمپین و کمپینهای متولدشده از آن، مسیح علینژاد با هویت « فعال و تحلیلگر سیاسی» به کار خود ادامه داد.
در سال ۹۶، کمپین چهارشنبههای سفید همچون جریانی مکمل، با هدف «خیابانی کردن» این حرکت شروع به کار کرد. این کمپین از زنان میخواست که روزهای چهارشنبه با روسری سفید به خیابان بروند. هدف این کمپین طبق گفته موسس آن، «شنیده شدن صدای زنان» بود. حال آنکه معلوم نبود که چه کسی باید این صدا را بشنود؟ مخاطبان واقعی این صدا چه کسانیاند؟ این صدا را کدام گروه منسجم و کدام عمل اجتماعی به گوش مخاطبان خواهند رساند؟ هرچند این پرسشها در هیاهوی رسانهای و جذابیت و رنگارنگی شبکههای اجتماعی پاسخ روشنی نیافت، اما ظهور حرکت «دختران خیابان انقلاب» را نمیتوان بیتاثیر از این کمپینها دانست.
۳. دختران خیابان انقلاب
پدیداری حرکت «دختران خیابان انقلاب» در دیماه سال ۱۳۹۶، بازتاب وسیعی در رسانهها و افکار عمومی ایرانیان در داخل و خارج از ایران داشت. همزمانی این حرکت با خیزشهای مردمی دیماه از یکسو موجب جلب گسترده افکار عمومی نسبتبه موضوع حجاب اجباری شد و ازسوی دیگر، برخی از افراد و جریانهای سیاسی، تحلیلهای متفاوتی را حول این حرکت طرح کردند که الزاما محوریت آن حقوق زنان نبود. حرکتی که اصولا قرار بود صدای زنانی باشد که تابهحال صدایشان به گوش کسی نرسیده بود، نعرههای سهمخواهی افراد و جریانهای سیاسی خاص را بلند کرده بود.
«دختران خیابان انقلاب» با انتخاب مکانی نمادین در نقاط مختلف شهر، برای دیده شدن قد علم کردند. سکویی بلند در خیابان انقلاب و بعد هم در خیابانهای دیگر! این ابتکار را برای اولینبار، ویدا موحد بهکار برد و از آن پس، «بالا بلندی»ها مکانی برای نشان دادن این اعتراض شد. از پستهای برق تا باغچههای مرتفع میدانهای شهر، نوعی ابراز مالکیت فرد بر شهری که ظاهرا شهروند آن محسوب میشود.
دختران جوان و گاه مردان و زنان میانسال نیز در خیابانهای مختلف بر بالابلندیها رفتند، حجاب بر سر چوب کردند و بیهیچ حرف و شعاری، از حجاب برافکندهشده درفش زنانگی ساختند. آن سکو و آن درفش تنها نماد اتصال معترضان به حجاب اجباری در محلههای مختلف شد. استفاده از این بالابلندیها ازسوی زنان شهر، بهنوعی بیانگر حق حضور در شهر و حق استفاده از مظاهر شهری بود. این کنشگری مدنی قائم به فرد با استفاده از مکان و فضای شهر و بدون تکیه به هیچ واسطه اجتماعی، توانست گفتمان مبارزه با حجاب اجباری را با تاکید بر حق شهروندی، با افکار عمومی در میان بگذارد و همدلی و همراهی اقشار گوناگون را جلب کند.
این حرکت علیرغم استقبالی که ازسوی افکار عمومی متوجه آن شد، با سرکوب شدید و احکام سنگین برای کنشگران آن و در نهایت با مهاجرت لاجرم تعداد اندکی از کنشگرانش، متوقف شد. هرچند در همین شرایط سرکوب، شاهد تداوم رویارویی روزمره زنان با ماموران گشت ارشاد بودیم؛ همان مبارزهای که طی چهل سال، هرچند که افت وخیزهایی داشته، اما از اجرای کامل سیاستهای حجاب حکومت ضد زن جلوگیری کرده است. در شرایطی که فریادهای عوامانه «من آنم که رستم بود پهلوان» و معرکهگیری های پیرامون آن، «بسته» مبارزه با حجاب اجباری را از آغوش این سلبریتی به آغوش آن دیگری هدایت میکرد، چهرههای شناختهشده مبارزه علیه حجاب اجباری، همچون نسرین ستوده و همراهان دیگر او چون فرهاد میثمی و رضا خندان، یکی پس از دیگری روانه زندان و متحمل حکمهای سنگین میشدند.
در جنجال سهمخواهی از مبارزات معصومانه و اصیل زنان ایران علیه حجاب اجباری، اما جریان های اصیل درون جنبش زنان و نظریهپردازان این جنبش، عوامل فرونشست این حرکت را نیز با دلسوزی و دقت، از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دادند. از آن جمله، میتوان سرخوردگی عمومی، بحران اقتصادی، شکست مذاکره با غرب، فقر، گرانی، بیکاری، تحریمها و ترس از وقوع جنگ را برشمرد. افزون بر این، میبایست به عواملی همچون فقدان تشکلهای زنان، عدم ارتباط شبکهای بین کنشگران، انفرادی بودن و یا آنطور که گاه شنیده میشد، «دلبخواه» بودن این نوع از حرکت های انفرادی اشاره کرد که ظاهرا پتانسیل توقف «دلبخواه» آن را نیز در خود دارد. در واقع آن شور جمعی، آن تعلق عاطفی و آن پاسخگویی که در جنبشهای اجتماعی باعث ادامه راه میشود، در حرکتهای قائم به فرد، راه به انزوا میبرد. شاید بتوان گفت که کژفهمی درمفهوم «فرد/رسانه» در کنار پدیده هایی چون «سلبریتیسم» از یک سو و سیطره رویکرد «پوپولیستی» بر مبارزات مدنی ازسوی دیگر، نوعی توهم نسبتبه نقش حرکتهای انفرادی و غیرشبکهای در ایجاد تغییرات اجتماعی ایجاد کرده است که بهطور مشخص در این حرکت اخیر، ضرورت حرکت منسجم گروهی را تحتالشعاع قرار داده است.
۴. چهل سال از صدوچهل سال
چهل سال از انقلاب و نزدیک به صدوچهل سال از پیدایش مبارزات زنان علیه حجاب اجباری میگذرد و زنان ایرانی هنوز در چنبره حجاب اجباری دست و پا میزنند و چنین که پیداست، تا رهایی از پای نمینشینند. این تاریخ پرشور، حجتی است بر قدمت این مبارزه که نقطه شروعش بسی بیش از سن و سال کنشگران مقطعی و موسمی آن و تداومش در گرو حضور تکتک کنشگران این راه از هر سن و سالی و در هر مقطع و موسمی بوده است. این مبارزه برساخته از تحرکات خودجوش و مستقل زنانی است که گاه با نگاهی آرمانی و گاه از زاویه حفظ کرامت انسانی و فردی خویش، درفش مبارزه با حجاب اجباری را در زمین خویش برافراشته و راه تجاوز و مصادره این زمین را بر فرصتطلبان و اقتدارگرایان داخلی و خارجی بستهاند.
۵. «پول نفتمونه یکی دیگه درکن»!
چهل سال پیش، در اواخر زمستانی که قرار بود به بهار آزادی منجر شود، مردمی که خیابان را به شوق استقبال از آن «بهار مفروض» پر کرده بودند، دیگر صدای تیرهای زمینی و هوایی سربازان را جدی نمیگرفتند و نمیترسیدند. صدای پای آن بهار چنان شعفی در دل مردمان ایجاد کرده بود که تیراندازی اندک سربازان بهجامانده را به آوازی «طنزآلود» و البته نه خردمندانه، چنین پاسخ میدادند: «پول نفتمونه، یکی دیگه درکن!»
حالا پس از چهل سال و یک ماه از آن روزها، صحنههایی از یک واقعه در شبکههای اجتماعی پخش میشود. در این ویدئو ماموران گشت ارشاد برای متفرق کردن مردمی که در مقابل تعرض ماموران به دفاع از دو زن « بدحجاب» اعتراض میکنند، دو تیر هوایی شلیک میکنند. مردم نمیترسند. رهگذری به یاد دوران انقلاب، با صدای بلند میگوید: هواییه!! مردم متفرق نمیشوند. یکی دو نفر فریاد میزنند: «ولش کن!» زنان و مردان گرد این دو زن جمع میشوند. مردم با تماشای مقاومت این دو زن، دیگر از تیرهای هوایی و زمینی نمیترسند. مقاومت این زنان در خیابان، مردم کوچه و بازار را به دفاع از آنان ترغیب میکند. این زنان نه بر بالای پستهای برق ایستادهاند و نه برروی صحنه گراندهتل؛ اینها هر روز در خیابانهای این شهر زندگی میکنند و این روزها به استقبال بهار میروند. شاید این بار صدای پای بهار جنبش زنان، مردم ایران را در خیابان نگهدارد!
منابع:
۱. احمدی خراسانی، نوشین. دختران خیابان انقلاب و ظهور نسل جدید کنشگران اجتماعی.
۲.
Shojaee, Mansoureh. Women’s voices: The journey towards Cyberfeminism in Iran. The Netherlands.ISS, IranAcademia.2016.